آبیاری بارانی و موضعی و جی آی اس در کشاورزی

در اینجا با انواع سیستمهای آبیاری در کشاورزی آشنا می شوید که شامل انتخاب سیستم، طراحی، اجرا، بهره برداری، نگهداری و... است

آبیاری بارانی و موضعی و جی آی اس در کشاورزی

در اینجا با انواع سیستمهای آبیاری در کشاورزی آشنا می شوید که شامل انتخاب سیستم، طراحی، اجرا، بهره برداری، نگهداری و... است

آبیاری بارانی و موضعی و جی آی اس در کشاورزی

♥ *** راه در جهان یکیست و آن راه راستی است ***♥
شما دوستان عزیز آزادانه و حتی بدون ذکر منبع می توانید از همه مطالب این وبلاگ استفاده کنید.

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قحطی» ثبت شده است

سلامت نیوز: این روزها شنیدن جمله تکراری «آب مایه حیات است» دیگر ملال‌آور شده است و حتی مایه طنز، همه چیز و همه کس به جامعه ایرانی هشدار می‌دهند که مایه حیات در حال تمام شدن است؛ از کپی پیست‌ خبرهایی درباره تمام شدن آب در ایران تا 6- 5 سال آینده در فضای مجازی گرفته تا انواع واقسام خبرهای رسمی و کارشناسی درباره وقوع خشکسالی در جامعه ایرانی! همه هم از آینده سخت می‌گویند؛ در مترو، در فضای مجازی و هر جا که دست‌شان بیاید. پیام‌هایی که شهروندان میان هم رد و بدل می‌کنند شاید حتی وحشتناک‌تر از اصل ماجرا باشد. پیام‌هایی همچون مهاجرت نیمی از شهروندان ایرانی به دلیل خشکسالی یا وقوع بزرگترین خشکسالی تاریخ ایران در دهه آینده از این دست پیام‌ها هستند. حتی گزارش‌های رسانه‌هایی همچون نیویورک تایمز و واشنگتن پست درباره وضعیت بسیارناگوار آب در ایران هم در فضای مجازی کپی پیست می‌شود. عکس‌های دریاچه ارومیه یا دیگر تالاب‌های در حال خشکیدن و البته سی و سه پل بی‌آب هم آنقدر در فضای مجازی بازنشر شده که می‌توان با آنها آلبوم عکس درست کرد.

تنها ژست می‌ماند و دیگر هیچ...!
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه ایران، دلواپسی برای معضل آب، فقط به همان گفتن و گرفتن ژست نگران مثل دیگر قصه‌های جامعه ایران محدود می‌ماند. وقتی کار به مرحله عمل می‌رسد خبری از صرفه‌جویی یا ملاحظه این مایه حیات بیچاره کم توان نیست. آمارها می‌گوید باوجود خوش بینی‌ها، صرفه‌جویی آنچنانی در جامعه صورت نگرفته و شهروندان توگویی در حال کندن قبر برای مایه حیات هستند. آنچنان که کشاورز ایرانی همچنان با شیوه‌های قدیمی آبیاری می‌کند، کارواش‌ها با آب شرب ماشین می‌شویند و نسل جوان هم تا جایی که از دستش برمی آید آب را به جوی و فاضلاب می‌سپارد. حتی برخی‌ها در فضای مجازی ماجرا را گاه به شوخی می‌گیرند و البته بعضی‌ها هم که تخصصی در اتهام زدن دارند دیگران را متهم می‌کنند و خودشان را مسئول این ماجرا نمی‌دانند.
البته از آن سو هم مسئولان وضعیت سهمگین آب را تأیید می‌کنند. آنچنان که کارشناسان می‌گویند در همین تهران نسبت به مدت مشابه سال قبل آسمان 23 درصد کمتر باریده است. شهری که روزبه روز مصرف‌کنندگان آبش بیشتر هم می‌شود. حتی وزیر نیرو می‌گوید استفاده از 60 درصد منابع آبی در دنیا مرز بحران محسوب می‌شود و این در حالی است که ما بیش از 80 درصد را مصرف کرده و می‌کنیم. همچنین گفته می‌شود طی 40 سال گذشته سهم سرانه آب هر نفر درکشور هفت هزار مترمکعب بود که اکنون به دو هزار مترمکعب کاهش یافته و این رقم با روند نزولی به عددی برابر با یک هزار و 500 متر مکعب خواهد رسید.
دهه شصتی هستیم پس بی‌خیال
از سوی دیگر گاهی پالس‌هایی از این ماجرا را به شکل متفاوتی می‌توان در فضای مجازی دریافت کرد. به عنوان مثال تا همین چند وقت پیش لطیفه‌ای تلخ در شبکه‌های مجازی پخش می‌شد با این عنوان که «دهه شصتی‌ها لازم نیست که در مصرف آب صرفه‌جویی کنند چرا که اکثراً ازدواج نمی‌کنند پس نسلی از آنها نمی‌ماند که نگران بی‌آب ماندنش باشند.» شوخی یا جدی این پیام هزار بار بازنشر شده لایک خوبی هم از سوی کاربران ‌گرفت. همه لایک می‌کردند و لبخندی نه چندان شیرین یا نیشخندی می‌زدند، بویژه اینکه خیلی از همین لایک‌کننده‌ها جوانان دهه شصتی هستند که بسرعت نور این گونه پیام‌ها را در فضای مجازی بازنشر می‌کنند. حتی برخی از آنها می‌گویند که دهه شصتی‌ها این همه مشکل دارند این یکی هم روی باقی آنها؛ پس بی‌خیال!


امید اجتماعی، شاه کلید صرفه جویی
فرزاد خوش چشم، روانشناس و استاد دانشگاه درباره ابعاد این ماجرا وجدی نگرفتن بحران آب در بین ایرانی‌ها و بویژه نسل جوان می‌گوید: معمولاً حرکت‌های اینچنینی نیاز به یک وفاق عمومی دارد و در نخستین درجه باید نیروی مولد و جوان در آن فعال شوند زیرا این مسأله نیاز به انگیزه‌های بزرگ دارد. وقتی انگیزه و امیدش وجود داشته باشد برنامه‌ریزی برای انجام کار خود به خود صورت می‌گیرد و ملکه ذهن جامعه می‌شود. اما اگر این انگیزه نباشد صد میلیارد تومان هم برای تبلیغ یک مسأله صرف شود باز هم حاصلی نخواهد داشت.
این استاد دانشگاه خاطرنشان می‌سازد: طبیعت نسل جوان این است که در مقابل مشکلات زود ناامید می‌شود و این ناامیدی درونی را از راه‌های مختلف به بیرون بازنشر می‌دهد. مثلاً وقتی بیکاری در بین نسل جوان جامعه‌ای افزایش می‌یابد، این نسل نخواهد توانست افق اجتماعی و شخصی خود را ترسیم کند. به این صورت واقعیت‌ها را رها کرده و تنها به افکار خود و بازتابش فکر می‌کند. این مسأله که نسل جوان به شوخی می‌گوید نیازی به صرفه‌جویی نیست چون نسلی از ما باقی نمی‌ماند، در واقع واکنشی از همین جنس است که یک نوع واکنش منفی تلقی می‌شود. درواقع به نوعی نسل جوان با این گونه حرکات بی‌اهمیتی خود را به حفظ منابع برای آیندگان نشان می‌دهد. چرا که به نوعی خودش را از یک آینده محروم می‌بیند و علاقه‌ای به کمک به این آینده ندارد. در واقع حاضر به ادا کردن سهمش برای آینده نیست.
در این میان برخی از جوانانی هم که ازدواج کرده‌اند این بحران آبی را دلیلی برای بی‌تمایلی‌شان به فرزند‌آوری عنوان می‌کنند و براین باورند که اگر بچه‌ای بیاورند ممکن است درآینده فرزندشان با این بحران کم آبی درگیر باشد، به این ترتیب این کار را انجام نمی‌دهند.


این جانی بزرگ آب
در سوی دیگر میدان به نظر می‌رسد که مسأله رشد فرد‌گرایی در این نسل بشدت جدی است. فرد‌گرایی که می‌گوید آب را برای امروز مصرف کن، آیندگان مهم نیستند. طبق آمارها اگر هر خانواده ایرانی تنها درصد اندکی در مصرف آب صرفه‌جویی کند بخش بزرگی از مشکل بحران آب حل می‌شود، اما گویا فرد‌گرایی راه را بر این ماجرا بسته است.
فرزاد خوش چشم، درباره این مانع اجتماعی- فردی بر این تأکید کرد که فرد‌گرایی مانع از دخیل کردن جامعه در محاسبات افراد است. یعنی فرد تنها سود و منفعت خود را در همین لحظه امروز دخیل می‌کند. سعادت کلیت جامعه، آسایش آیندگان و رشد همگانی برای چنین فردی که دچار فرد‌گرایی مطلق شده، معنی ندارد. به این ترتیب وقتی افراد زیادی در جامعه دچار معضل فرد‌گرایی شوند ذهن خود را روی تمام محاسبات کلان اجتماعی می‌بندند و فقط به دایره محدودی می‌نگرند که خود در آن زندگی می‌کنند. اینچنین افرادی قطعاً صرفه‌جویی نمی‌کنند. اصلاً صرفه‌جویی را بی‌معنی تلقی می‌کنند، چون سود جمعی معنایش را برای این دست از افراد از دست داده است. معنی سود برای این افراد فقط در زندگی شخصی یا نهایتاً در داخل یک خانواده سه، چهار نفره تعریف می‌شود و آنها برای همین امروزشان مصرف می‌کنند و اصلاً به فردا نگاهی ندارند.


رقابت در مصرف و نابودی زندگی فرزندان
فرزاد خوش چشم با اشاره به برخی تبعات این گونه تفکرات اشاره می‌کند: وقتی تمام اعضای جامعه و خانواده‌های درون آن به این مسأله دچار شوند آن گاه جامعه به یک رقابت مصرفی فرو می‌رود. آن طور که حتی ممکن است این تلقی برای افراد ایجاد شود که اگر ما مصرف نکنیم، دیگران مصرف می‌کنند، پس باید مصرف بیشتری کرد. دلیل شکل‌گیری احتمالی این تفکر هم کاهش وفاق اجتماعی است. ضمن اینکه فراموش هم نباید کرد که حتی این مسأله در بین افرادی که بچه هم دارند باب شده و درآینده این وضعیت بیشتر هم می‌شود. خوش چشم می‌افزاید: این مسأله به این معنی است که والدین بچه دار شده‌اند و بچه آنها چند ساله است اما اصلاً به فکر محاسبه منابع برای آینده این بچه نیستند. به هیچ وجه به این فکر نمی‌کنند که این نسل آینده آب می‌خواهد و باید با این منابع زندگی کند.


از خشکسالی آبی تا خشکسالی اجتماعی
حالا نگرانی‌ای که کارشناسان به آن نیم نگاهی دارند تأثیر بحران کم آبی بر تغییرات رفتاری و اجتماعی است. فرزاد خوش چشم، روانشناس عقیده دارد که هر چه اقلیم با معضل کمبود آب، بیشتر درگیر باشد خشونت‌ها هم به تناسب آن، افزایش می‌یابد، او می‌گوید: تنش‌ها و رفتار‌های رادیکال اجتماعی در بسیاری از مواقع با کمبود منابع آب در کشورهای مختلف ارتباط دارد. به طوری که این مسأله همیشه منشأ تنش هم بوده است و می‌تواند تبعات بدی برای هر جامعه‌ای داشته باشد.
از سوی دیگر به نظر می‌رسد که مسأله هشدار درباره آب در فضای مجازی مثل خیلی از ماجراهای دیگر به نوعی در حال لوث شدن و حتی تبدیل شدن به سوژه‌ای برای سرگرمی است. بدین صورت که خیلی از کاربران بتدریج به سمت جوک ساختن درباره بحران آب هم روی آورده‌اند. در این میان بحران بی‌آبی برای نسل آینده هر روز جدی‌تر از دیروز و نزدیک‌تر از هر زمان دیگر است. جامعه ایرانی باید تصمیم بگیرد که نگاهش به همین امروز باشد یا نگاهی توأم با فرصت‌سازی برای آینده!


سلامت نیوز: جامعه ایران به آب‌کُشی ادامه می دهد

 

 پنجاه سال پیش، زمانی که جمعیت در این سیاره کمتر از نیم جمعیت کنونی آن بود، درک مشترک می گفت که آب یک منبع بی‌نهایت است. مردم مانند امروز ثروتمند نبودند، کمتر کالری مصرف می‌کردند و گوشت کمتری می‌خوردند، بنابراین آب کمتری برای تولید مواد غذایی نیاز بود. آنها به یک سوم حجم آبی که ما در حال حاضر از رودخانه برداشت می‌کنیم نیاز داشتند. امروز، رقابت برای منابع آب بسیار شدید تر است. دلیل این است که در حال حاضر بیش از هفت میلیارد نفر بر روی زمین وجود دارند، مصرف گوشت و سبزیجات و آب در حال زیاد شدن است و رقابت برای آب در بخشهای صنعتی، شهری و سوخت‌های زیستی بیشتر شده است.

اما در ایران، طبق پیش بینی‌ها در سال ۱۴۰۰ سرانه آب به کمتر از ۱۴۰۰ مترمکعب برای هر فرد در سال خواهد رسید و این به معنی ورود به بحران آبی است. طبق آمارهای رسمی و به اعتقاد کارشناسان، ایران درآستانه بحران آب به سر می برد و طی سال‌های آینده تامین آب به یکی از بزرگ ترین چالش‌های کشور دربسیاری از استان‌ها، شهرها و مناطق تبدیل خواهد شد. ایران ازنظرجغرافیایی دربخش نیمه خشک و خشک جهان قرارگرفته، میانگین بارش درایران حدود ۲۵۰ میلیمتراست درحالی که میانگین جهانی حدود ۸۵۰ میلیمتر است که بیش ازسه برابر میزان بارش در ایران است.

با افزایش مصرف روز افزون آب شیرین، منابع آن با سرعت هر چه بیشتر رو به اتمام است. این روز ها بحث صرفه جویی در مصرف آب در ایران هم شدت گرفته و حتی کار به شایعاتی همچون “تهران تنها تا ۲۰ روز آینده آب دارد” رسیده است. اما این بحث تا چه حد می تواند جدی باشد؟ کمبود آب باعث بروز چه مشکلاتی خواهد شد؟ آیا تنها تشنگی، تغذیه و بهداشت مشکلات نسل آینده هستند یا این موضوع می تواند تبعاتی مانند جنگ نیز داشته باشد؟
ایران با وجود منابع کم آب شیرین، جزو پر مصرف ترین کشورهای دنیا قرار می گیرد

اینفوگرافیکی که سایت دیجیاتو برای شما آماده کرده است به این سوالات شما پاسخ خواهد داد. خواهید دید که ایران با وجود منابع کم آب شیرین، جزء پر مصرف ترین کشورهای دنیا قرار می گیرد و در آینده ای نزدیک همه ما تحت فشار کمبود آب شدید خواهیم بود. حال خودتان فکر کنید که علاوه بر مشکلات اقتصادی و غیره ای که هم اکنون با آن درگیریم، کمبود آب نیز به این مشکلات اضافه شود. بهتر نیست که با کمی دقت سهمی در جلوگیری از این بحران داشته باشیم؟

 

رگرفته از دیجیاتو

 

 

 

برگرفته از دیجیاتو

روز، سکوت، کویر


فاطمه جمال‌پور


«اگه اینطوری پیش برود، ما مشکل پیدا می‌کنیم. هیچی نداریم بفروشیم بریم شهر. از بدبختیمان است که اینجا ‌گیر کرده‌ایم.» اینها را می‌گوید و دسته‌های فرغون را از زمین بلند می‌کند و می‌رود. داخل فرغون چهار دبه چهارلیتری آب است؛ سهم هرخانوار روستا در هر 48ساعت که گاهی به دو دبه هم کاهش می‌یابد. در مسیر زن به خانه‌ای می‌رسد که در حیاتش یک منبع قرار دارد و زنان روستا صف کشیده‌اند برای پرکردن دبه‌هایشان. پنج، شش‌تایی می‌شوند و هفت، هشت بچه قدونیم‌قد اطرافشان پرسه می‌زنند. چادرها را دور کمرشان بسته‌اند، با دامن و شلوار و بلوز و دمپایی پلاستیکی. پاهای خاک‌گرفته. صورت و لباس بچه‌ها به چرک نشسته. هر 48ساعت، نیم‌ساعت آب آشامیدنی باز می‌شود و تنها به این یک خانه می‌رسد که در پایین‌دست روستا قرار گرفته است. سهم هر خانواده پنج، شش‌دقیقه است.
اینجا روستای «کلو» در 120 کیلومتری جنوب دامغان و در دل دشت کویر است. جاده از دشت دامغان و کوهپایه‌ها می‌گذرد تا به دشت یزدان‌آباد و سر کویر می‌رسد.
یک‌سالی است که خشکسالی و بحران کویر مرکزی را درنوردیده و به روستاییان رخ نشان داده. اینجا مردم آب آشامیدنی ندارند: «به خاک سیاه نشسته‌ایم.» آرام صحبت می‌کند؛ خیلی آرام‌تر از صدای زوزه باد در کویر و وادارت می‌کند گوش‌ها را تیز کنی و چشم‌ها را ریز.
زهرا 20ساله است. یک پسر چهارساله و دختری یک‌سال‌ونیمه دارد. شوهرش رفته شهر برای کارگری و او ناچار است چرخ زندگی را در میانه بحران بی‌آبی بچرخاند: «سخته، بچه‌هامون هم کوچیکن. مجبوریم خوابشان کنیم و بیاییم آب ببریم. بعضی روزا که کمتر است دوتا دبه می‌گیریم. برای حمام آب از قنات میاریم با فرغون هفته‌ای دوبار آبگرمکن را پر کنیم. لباس و ظرف را هم می‌بریم سر قنات. بیشتر مردم رفتند. حدودش را نمی‌دانم زیاد بودیم الان بیشتریا رفتند. ما نمی‌تونیم بریم شهر. خیلی گرون است اجاره و اینها. نمی‌توانیم بدهیم. خیلی سخت است و اذیتیم. زمستان‌ها خیلی سخت‌تر می‌شود. نمی‌شود بروی سر قنات. بچه‌هامان کوچکند. مریض می‌شوند. همه‌اش مریضند. الان دوسال است اینطوری است. امسال بدتر شده پارسال آب تا محله‌هامان می‌آمد. یکی،دوخانه در هر محله آب داشتند الان فقط همین یک خانه آب دارد.»


خشکسالی از پی زلزله
 پارسال اینجا زلزله آمده و امسال خشکسالی گریبانشان را گرفته است. آب آشامیدنی روستاها قطع شده، قنات روستا کم‌آب شده، کشاورزی از بین رفته و آنقدر سختشان شده که خانه‌های نوساز پس از زلزله را رها کرده‌اند و رفته‌اند شهر، در شهر هم تنها کارگری و اجاره‌نشینی انتظارشان را می‌کشد. برای هر خانه هم 16میلیونی وام بدهکارند و قسط.
در کنار روستای «کلو» روستای «شیمی» قرار گرفته است. سربالایی می‌رسد به زمین بازی کودکان با یک تاب، سرسره و... که وسایل بازی‌اش جز یک تاب بر زمین وارونه شده‌اند. پایین‌دست زمین بازی قنات دارد نفس‌های آخرش را می‌کشد. نیم‌لیتر آب در ثانیه. زنی کم‌سن‌وسال لباس‌ها را درون جوی باریکی که از استخر قنات جاری است ریخته و نشسته به شست‌وشو. سه پسربچه دوروبرش جست‌وخیز می‌کنند با لباس‌های وصله‌شده خاک‌آلود. همه اینجا چهره‌های بور دارند، زردی موها زیر نور آفتاب برق می‌زند. با صورت‌های کک‌مکی آفتاب‌سوخته. لباس‌ها را روی هم تلمبار می‌کند. دست از شستن می‌کشد: «شوهرم بیاد صحبت کنه. اصلا آب نیست. محتاج یک لیوان آبیم. آب آشامیدنیمان از «ده‌نب» میاد. کم میاد خیلی. ما در خانه‌هامان آب نداریم. محتاج یک‌قطره آبیم.» بچه‌ها رفته‌اند دنبال همسرش و مرد از راه می‌رسد. قدبلند و چهارشانه است. قبل از هرچیز برق زنجیر طلای دور گردنش چشمم را می‌گیرد. می‌گوید: «از نظر آب خیلی در مضیقه‌ایم. تانکر اصلا نمیاد. امسال فقط دوتا تانکر آب آوردن. آب خوردن را می‌رویم از ده «توچاهی» می‌آوریم. با ماشین می‌رویم و 20لیتری آب می‌آوریم. قبلا اینجا صد تا خانوار جمعیت داشته الان 10 تا خانوار.»


معتمد محل را هم صدا می‌زنند. پیرمرد خمیده‌ای است. عبا به تن دارد و عصابه‌دست، تعارف می‌کند که بفرمایید داخل چایی در خدمت باشیم و تو فکر می‌کنی چهار استکان چایی هم برایشان چهار استکان آب است در این برهوت. کوچه خاکی به باغستانی تقریبا خشک‌شده منتهی می‌شود. معتمد پیر می‌گوید: «ما در اثر بی‌آبی خیلی در مضیقه‌ایم. از سر بی‌آبی، حاصل نداریم، درخت نداریم. قبلا گندم می‌کاشتیم، جو می‌کاشتیم، یونجه می‌کاشتیم برای داممان، زردآلو برمی‌داشتیم حاصل. خلاصه اموراتمان می‌گذشت. در اثر خشکسالی واقعا بدبخت شدیم. سه، چهارساله شروع شده. قبلا هم کشاورزی بود، هم دامداری و هم قالیبافی. 70تا خانوار بودیم. الان 10تاییم. اگه اینطور باشد ما با این پیرمردی‌مان باید برویم دامغان سکنی بگیریم و آنجا هم که خانه نداریم. سخت است.»
همسرش تایید می‌کند که «آب لوله‌کشی‌مان شش‌ماهی است از ریشه قطع شده.» قادری، کارشناس امور آب می‌گوید: «دوتا چاه کندیم برای روستای شما اما هیچ‌کدام به آب نرسید.» قاسمی، عضو شورای روستا می‌فهمد خبرنگاری از تهران آمده و زنگ زده که: «شیمی 70خانوار داشته الان 10، 15تا شده‌اند که، هفت، هشت‌تا هم بگومگوی رفتنشان است. مردم از سر ناچاری و زور بی‌آبی خانه‌های نوساز بعد از زلزله را خالی کرده و رفتند.»


در روستا که بچرخی خبری از اهالی نیست. کوچه‌های خاکی در سکوت فرورفته‌اند و جز معدود بچه‌های خردسال کسی را نمی‌یابی. بر دیوارهای تمام خانه‌ها گچ مالیده‌اند تا جلو چشم‌زخم را بگیرد.  جاده به‌سمت دامغان بازمی‌گردد و کمی بعد از روستاهای «کلو» و «شیمی» مرکز بخش، روستای «کوه‌زر» قرار گرفته. اینجا تا سال‌های سال معدن طلا بوده؛ معدنی که برای چندین‌سال دست روس‌ها و آلمان‌ها بوده و طلا استخراج می‌کردند و تا آن‌موقع وضعشان خوب بوده تا ذخیره طلا ته می‌کشد و رو می‌آورند به کارگری، دامداری و کشاورزی فصلی. می‌توانی رد این تاریخ را در نام و نام خانوادگی برخی اهالی بیابی؛ همچون ابوالفضل جرج، امین جرج... . بی‌آبی گریبان کوه‌زری‌ها را هم گرفته. بر در و دیوار تمام خانه‌ها علاوه‌بر گچ‌ها چشم نقاشی شده تا جلو چشم‌زخم را بگیرد و غیر از آن پیت‌های پلاستیکی و حتی صندلی‌های پلاستیکی شکسته از در و دیوار خانه‌ها آویزان است تا مانع چشم‌خوردن شود.


نه آب داریم نه نان
زن میانسال با پیراهن آبی گلدار و پاهای برهنه بر آستانه در ایستاده. شوهرش را صدا می‌زند برای صحبت. درون حیاط یک منبع آب هست برای اهالی دوخانه. مرد می‌گوید: «خانم اینجا آب هیچی نداریم. چهارروزی یک‌ساعت آب را باز می‌کنند. اینجا200وخرده‌ای خانوار داشته که نیمی‌شان رفته‌ان. شغلمان کارگری است. قبلا بهار که می‌شد کشاورزی و دامداری می‌کردیم و من 30، 40تا گوسفند داشتم اما از ناچاری که تلف نشوند فروختم.» دم در ورودی پیرزنی از راه می‌رسد و بی‌مقدمه می‌گوید: «خانم بنویس بچه و پیرمون همه گشنه‌ان و اشاره می‌کند به پسرک جوان که: «یه‌بچه‌ای مثل این کارگر به شهر بره با سه بچه و اجاره‌خانه‌هایی به این بالایی چی‌کار کنه؟ به‌خدا همه دارن میرن. فرار می‌کنن از گشنگی. نه آب داریم، نه کار داریم، نه کمکی میرسه.‌دار و درخت و باغ داشتیم همه خشک شده. به‌خدا دولت به فکر روستاها نیست.»


روستای سالمندان
50،60کیلومتری از کوه‌زر تا «رشم» و ورودی کویر فاصله است. روستای رشم یا آنگونه که تابلو ورودی‌اش می‌گوید «قطب گردشگری رشم» ورودی سر کویر است. جاده کویری صاف و هموار می‌رسد به کوهپایه‌ها و بعد رشم قرار گرفته در انتهای کوهپایه‌ها و دشت آغاز می‌شود و می‌رسد به کلو و شیمی و کوه‌زر و... . قدیمی‌ها می‌گویند پیش‌ترها جای دشت، دریا بوده و رشم بندرش.
منظره روستا از جاده غم‌انگیز و دلهره‌آور است. جای خالی کشت‌های هرساله زرد شده و تنها یک‌تکه زمین سبز بر کوهپایه باقی مانده است. مرد بیل می‌زند و از رد هر بیل خاک بلند می‌شود. دو زن بقچه‌های بزرگ گون را که غذای دام‌هاست بر سر می‌گذارند و می‌روند سمت روستا. وارد روستا که می‌شوی دبستان عشایری قرار گرفته و والدین در انتظار پایان نخستین روز تحصیلی فرزندانشان. خیلی نیاز به توضیح نیست. «آب» که بگویی سر درددل همه‌شان باز می‌شود آنقدر که دیگر صدا به صدا نمی‌رسد: «چشمه‌های روبه‌رو رو ببین. همه خشک شدن، زراعت از بین رفته. این دو، سه‌روزه پنج تا خانوار رفتن. همه دارن کوچ می‌کنن. جوونا همه میذارن میرن. ماییم و یه یارانه‌ 45هزارتومنی. با همین زندگی می‌کنیم. پول نان هم نداریم از یک‌سال پیش این‌طوری شده. هیچی نداریم. قبلا جو می‌کاشتیم، یونجه، پنبه، ارزن، همه‌چیز. اما الان فقط نیم من گوجه کاشته‌ایم.»


زن جوان دیگری می‌گوید: «خدایی تو کوچه ما نان ندارن بخورن. بیا برو مدرسه ما را ببین. الان 11 تا بچه‌ان. قبلا 30 تا بودند. این‌طور پیش برود مدرسه تعطیل می‌شود مدرسه را جمع می‌کنن، بچه‌هامان مثل خودمان بی‌سواد می‌شوند.» زن میانسال دیگری دست‌هایش را می‌آورد جلو که: «دست‌های من را نگاه کن. شب به شب با وازلین چرب می‌کنم. زن و مرد از صبح تا شب کار می‌کنیم هیچ درآمدی نداریم.» دست‌هایش را پس می‌کشد و نگاهم همچنان روی ترک‌های عمیق و تازه انگشتانش جا می‌ماند. اینجا مردم آب آشامیدنی دارند. دولت برایشان چاهی بر روی گسل زده اما چشمه‌ها رو به خشکی است و از کشاورزی و دامداریشان چیزی نمانده است.  مرد جوان می‌گوید: «آب‌خوردن داریم اما یک لقمه نان هم باید باشد که بخوریم.» مردی دیگر که 18سال مسوول شورای روستا بوده و حالا هم پسرش عضو شوراست سوار بر موتور از راه می‌رسد: «جوان‌ها روز به روز دارند از آبادی می‌روند کی می‌ماند؟ سالمندان. می‌شود روستای سالمندان. دامداری ما از بین رفت 15هزار دام داشتیم، شد 1500. 500 خانوار شده 100 تا خانوار. اینها هم هی دارند می‌روند. من از شش پسرم پنج تا رفتند. چرا؟ چون کار نیست. وام‌های کشاورزی و خانه‌های نوسازی‌شده زلزله برای مردم معضل شده. سال81 به مردم وام دادند؛ موعد پرداختش سربه‌سر شده با قحطی و خشکسالی. مردم را گرفتارکردند و به‌خاطر وام‌ها حکم جلب و زندان صادر شده.»


دعوت می‌کنند داخل خانه‌شان. پذیرایی با نان و کره و پنیر محلی که پیشتر سوغات روستاشان بوده اما حالا حتی کفاف خودشان را هم نمی‌دهد. مرد دیگری می‌گوید: «دیروز پسرهام برگشتن گرگان، فشار زنم رفت رو 25. اگه اینجا کار باشه نمیرن. دوست هم ندارن شهر را و ناراحتن، اما اینجا باشند چه کار کنند. چند خانوار هم همین چندروز کوچ کردند. موقع خداحافظی اینقد گریه کردیم، مردیم.»
مرد جوانی به مهندس قادری، امور آب می‌گوید: «از یک دره در همین حوالی صدای آب میاد. مهندسی که از تهران اومده بود، می‌گفت صدای باده اما نه آبه، آقای مهندس بیا یه نگاهی بنداز، اگه اونجا آب پیدا شه، میریم اونجا کشت می‌کنیم اصلا.»


بیابان را سراسر مه گرفته
مسیر برگشت همان جاده تخت و همواری است که بیابان احاطه‌اش کرده و انتهای بیابان به کوه‌ها می‌رسد: «بیابان را سراسر مه گرفته» و هر چند دقیقه گردبادی بلند می‌شود و زوزه‌کشان به این سو و آن سو می‌رود. انبوه کوره قنات‌های خشک شده و کلات‌های ویران از چشم می‌گذرد. در مسیر دو مرد مشغول حفر قناتند برای روستای یزدان‌آباد. آب کم شده و باید حفر کنند تا سفره آب بالا بیاید. پشته‌های خاک بیرون آمده اطراف قنات را احاطه کرده‌اند. با قطب‌نما مشغول جهت‌یابی‌اند. یکی‌شان داخل قنات است. در عمق 33متری و دارد 10متر، 10متر در آن عمق می‌کند و جلو می‌رود. هر10متر یک‌ماه طول می‌کشد. قناتی دومیلیون‌تومان عایدیشان است. در دهانه قنات جای دست و پاهاست برای بالاوپایین رفتن و ریسمانی برای چنگ‌زدن. یکی‌شان می‌گوید: «هرچه آب است را چاه باغ پسته در همین حوالی برداشت می‌کند.»


بیشترین خشکسالی امسال در استان سمنان بوده
مسیر رفت‌وبرگشت داخل ماشین همراه است با توضیحات مهندس قادری، کارشناس آب اداره آب‌های زیرزمینی دامغان. گه‌گاه صدایش در باد گم می‌شود و جمله‌ها نیمه به گوش می‌رسد. می‌گوید: «دیگر نمی‌توانیم بیاییم به روستاها سر بزنیم. آنقدر که مردم می‌پرسند چه می‌شود و ما جوابی نداریم. بیشترین خشکسالی امسال در استان سمنان بوده است. تمام درصد تغییرات بارش و آبدهی نسبت به سال قبل منفی است. 15،10سال اخیر که مجوز چاه عمیق دادند، سطح آب ایستابی پایین رفت و جز معدود قنات‌ها همه خشک شدند. علتش این است که تکنولوژی همیشه می‌آید به اثراتش فکر نمی‌کنند و بعد این اتفاق‌ها می‌افتد. هزینه احیای هر قنات یک‌میلیاردتومان است و به‌صرفه نیست هرچند قنات آسیبی به آب‌های زیرزمینی نمی‌رساند.»


خط راه آهن تهران- مشهد آبستن حادثه
یک روستا آب آشامیدنی دارد و آب کشاورزی ندارد یکی کشاورزی دارد و آشامیدنی ندارد و یکی هیچ‌کدام را ندارد. برای یافتن نمودهای عینی خشکسالی نیاز به رفتن تا دل کویر و روستاها نیست حتی در دفتر مهندس‌خراسانی مدیر اداره آب‌های زیرزمینی دامغان هم می‌توان نمودش را یافت آنجا که کشاورز برای کمک‌گرفتن آمده که: «آب چاه‌ام هفت‌متر افت پیدا کرده» و در پی احیا و بررسی علتش بود. اینجا قیمت چاه‌های آب تا دومیلیاردتومان هم می‌رسد.


اما روایت خشکسالی در سمنان تنها روایت کویرنشینان روستایی نیست. خیلی نزدیک‌تر در 10دقیقه‌ای شهر سمنان، خشکسالی ردش را در فرونشست زمین نشان داده، در حفره‌های بزرگ که به خط راه‌آهن و جاده می‌رسد. مهندس‌محمد حسینی کارشناس آب سمنان می‌گوید: «زمینی که دچار فرونشست می‌شود دیگر برگشت‌ناپذیر است. دیگر نمی‌شود هیچ استفاده‌ای از آن کرد حتی اگر اقیانوس آرام را هم بیاوری و آبش را اینجا خالی کنی، این زمین دیگر برنمی‌گردد.» سفره آب زیرزمینی در اثر برداشت‌های بی‌رویه پایین می‌آید و زمین خاصیت ارتجاعی‌اش را از دست می‌دهد چراکه دیگر خلل و فرجش آب ندارند. جاده چاه پیزومتر همان چاهی که با آن سطح آب زیرزمینی را رصد می‌کنند، در اثر فرونشست از بین رفته. حتی گون‌ها هم از حفره‌های عجیب و هولناک فرونشست در امان نمانده‌اند. ریشه‌های گون سازگار معلق‌مانده میان حفره‌ها و درختچه در حال جان‌کندن است: «به‌خاطر فرونشست، دیگر توسعه شهر سمنان از جنوب امکان‌پذیر نیست. تنها سمنان نیست، جنوب تهران و همدان هم به فرونشست دچارند و در همدان یک نیروگاه سیکل ترکیبی قرار دارد که حفره‌ها تا صدمتری‌اش پیش رفته‌اند و تا دوسال دیگر نیروگاه خراب می‌شود.» هرسو که سر را بچرخانی حفره‌ها و ترک‌ها را می‌بینی؛ ترک‌هایی که کمی دیگر حفره می‌شوند؛ حفره 30متری با عمق یک‌متر، هشت‌متری و حفره بزرگ چندده‌متری با ترک‌های عمیق. مهندس‌حسینی می‌گوید: «در دشت همدان حفره با عمق 30متر و قطر 50متر هم دیده شده است. چاه پیزومتر 15سانتی بیرون زده است. البته که چاه حرکت نکرده، زمین در این هفت‌سال احداث چاه 15سانت فرونشسته است.» کمی آن‌سوتر ترک‌ها و حفره‌ها به راه‌آهن رسیده‌اند. جاده ترک‌برداشته با تل خاک و بتن سعی در مهار فرونشست داشته‌اند اما موفق نشده‌اند. خط آهن


تهران - مشهد با ترک‌های هولناکش آبستن حادثه فرونشست است.
مهندس‌احسانی مدیر آب شهرستان سمنان می‌گوید: «دشت سمنان سالانه 76سانت افت دارد و دلیلش این است که خرج بیشتر از دخل است. در تمام کشور مشکل افت سفره وجود دارد و یکی از علت‌هایش این است که کشاورزی ما سنتی است با راندمان 33درصد، حال آنکه راندمان کشاورزی مدرن 85درصد است. هرچه اضافه برداشت بیشتر باشد، سطح آب زیرزمینی پایین‌تر می‌رود کیفیت آب و راندمان کشاورزی پایین می‌آید و در نهایت فرونشست اتفاق می‌افتد. این درحالی است که اینها ذخایر هزارساله است و برای نسل بعد چیزی نمی‌ماند.»
 
لینک خبر از روزنامه شرق :  http://sharghdaily.ir/?News_Id=44665

 

بنا به پیش‌بینی‌های تغییرات اقلیمی، خاورمیانه آینده‌ای گرم‌تر و خشک‌تر خواهد داشت. ایران در قلب خاورمیانه قرار دارد. نزدیک به ۸۰ درصد مساحت ایران خشک یا نیمه‌خشک است. مشکل کم‌آبی بسیار شدید است. ولی مشکل عظیم دیگری پیش روی محیط زیست ایران است که اغلب نادیده گرفته می‌شود: بیابان‌زایی. از آن جا که علت اصلی این مشکل اقدامات انسانی است، می‌توان آن را برطرف کرد. این عقیده، دست کم، الهام‌بخش افراد متعهدی شده است که (به ویژه در دهه گذشته) مشغول واکنش به آن بوده‌اند. چالش بیابان‌زایی به راستی در کمین ماست. به قول برخی "زلزلهٔ خاموش قرن" است.

در بسیاری از بخش‌های ایران بیابان‌زایی هنگامی رخ می‌دهد که چوپانان می‌گذارند گله‌های بز و گوسفندشان بیش از اندازه چرا کنند. گاهی هم به خاطر استفاده روستاییان از بوته‌ها به عنوان هیزم رخ می‌دهد. بنا به آمار رسمی ایران در سند "ارزشیابی پتانسیل بیابان‌ها"، میزان بیابان‌زایی ایران نسبت به سایر کشورهای خشک و نیمه‌خشک "زیاد" است.

 

 

ولی چاره‌هایی وجود دارد که در حال اجرا شدن است. برای سبز کردن دوباره دشت‌های بیابانی، در اصل باید گیاهان بیشتری کاشته شود. این کار آغازگر برگشت همه چیز می‌شود. برای داشتن فضای سبز بیشتر، باید این منطقه‌ها را بوته‌کاری کرد. ولی برای این که دوباره چرای بیش از اندازه یا کاربری سوختی به وجود نیاید، مشارکت اجتماع در حفظ فضای سبز جدید لازم است. در ایران این فرایند را در عمل دیده‌ام. اجرای آن موفق بوده است و در آسیب‌پذیرترین بخش‌های کشور در حال تکرار است. هم‌اکنون، موفق‌ترین نمونه سبز کردن دوباره بیابان‌های ایران، با حسن تعبیر، "پروژه کربن" (یا به طور رسمی پروژهٔ ترسیب کربن) نامیده می‌شود. درواقع یک اقدام توسعه اجتماعی-زیست‌محیطی است که برنامه توسعه ملل متحد از آن پشتیبانی می‌کند. این پروژه را به این دلیل کربن نامیده‌اند که یکی از اثرات جانبی آن توانایی جذب و ترسیب دی‌اکسید کربن در فضاهای سبز ایجاد شده است.

به هر روی، سازمان ملل متحد از سال ۱۳۶۸ پشتیبان تلاش‌ها برای معکوس نمودن  بیابان‌زایی بوده است. در آن سال، کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان، سازمان جنگل‌ها مراتع و آبخیزداری، و صندوق جهانی توسعهٔ کشاورزی در بیرجند در استان خراسان جنوبی پروژهٔ احیای مراتع و درآمدزایی پناهندگان را آغاز کردند. پروژه شش سال ادامه داشت و با جنگل کاری بیش از ۲۴۰۰۰ هکتار زمین با بیابان‌زایی و نابودی منابع طبیعی مبارزه کرد.

ده سال پیش، برنامه توسعه ملل متحد پروژه ترسیب کربن را در همان استانِ خراسان جنوبی آغاز کرد. تاکنون ۳۰هزارهکتار دیگر از زمین‌های بی‌آب به فضای سبز بدل شده است. جمهوری اسلامی ایران، با درک مزایای بالقوه اجتماعی و اقتصادی سبز کردن بیابان‌ها، به شراکت با برنامه توسعه ملل متحد پرداخت تا در سال‌های ۱۳۹۱و ۱۳۹۲این پروژه در شش استان دیگر (البرز، بوشهر، تهران، سمنان، کرمان و مرکزی) اجرا شود. به تازگی، در ۱۲ شهریور ۱۳۹۳، برنامه توسعه ملل متحد و سازمان جنگل‌ها مراتع و آبخیزداری قراردادی را امضا کردند که پروژه را به ۱۰ استان دیگر نیز گسترش می‌دهد (آذربایجان غربی، اصفهان، ایلام، خراسان رضوی، خراسان شمالی، سیستان و بلوچستان، فارس، قم، گلستان و یزد). برنامه‌های بیشتری نیز وجود دارد. در کل، پس از اجرا، این اقدام‌ها بیش از نیمی از استان‌های ایران (۱۸ استان خشک) را در بر خواهد گرفت.

 فرایند سبز کردن دوباره بسیار ساده است. کار با یک قرارداد کلی میان مسئولان و جامعه محلی آغاز می‌شود. سرمایه اولیه از بودجه پروژه گرفته می‌شود (از دولت و برنامه توسعه   ملل متحد) و با کمک‌های غیر نقدی دولت پشتیبانی می‌شود. اگر درختان و بوته‌ها با یاری جامعه محلی کاشته شود، نشان داده شده است که هزینه درخت‌کاری یک پنجم اجرا توسط پیمانکاران خصوصی خواهد بود. افزون بر این، عنصر بسیار مهم مشارکت و مالکیت اجتماعی نیز برآورده می‌شود. بدین ترتیب، به جای پروژه "آن‌ها"، پروژه "ما" می‌شود.

بوته‌ها در گلخانه رشد  داده می‌شوند. نهال‌ها تا هنگامی که آماده کاشت در فضای باز شوند، در قلمستان می‌مانند. سپس نهال‌های جوان را در گودال‌هایی می‌کارند که مردم محلی کنده‌اند. در سال نخست، آبدهی آن‌ها باید پنج برابر باشد. پس از آن، نهال‌ها به بوته‌زاری یک تا دو متری تبدیل می‌شوند

هنگامی که صدها هزار نهال در مساحتی به بزرگی هزارها هکتار رشد کند، زیست‌کره کوچکی ساخته می‌شود که گیاهان و جانواران دیگر می‌توانند به آن برگردند. زیست‌کره تازه سبز شده از چند راه به ثبات معاش مردم می‌انجامد. نخست این که گیاهانِ این اقلیم کوچک توانایی حفظ رطوبت زمین را افزایش می‌دهند. این توانایی به نوبه خود باعث افزایش گیاهان می‌شود. هنگامی که درختان کوچک دانه‌افشانی می‌کند، تراکم فضای سبز بیشتر می‌شود. کشاورزان می‌توانند دام خود را برای خوردن برگِ بوته‌ها بیاورند و آسیبی به خود گیاه نرسانند. ظرفیت برد یا گنجایش زیست‌بومی زمین در کل افزایش می‌یابد. و مردم می‌توانند محصولات درختان و بوته‌ها (مانند صمغ یا میوه) را به فروشند. پروژه کربن مشکل کاربری سوختی را با اهدای اجاق‌های ساده نفتی به ساکنان منطقه برطرف کرده است و نفت اجاق‌ها را تأمین می‌کند. ولی سود واقعی از دیدگاه پایدارسازی این است که اجتماع‌ها (که روزی با چرای بیش از اندازه و "تاراج" هیزم، سرچشمه مشکل بودند) حس مالکیت عمیقی پیدا می‌کنند و پاسدار زمین می‌شوند. در استان مرکزی دو پروژهٔ احیای محیط زیست در جریان است.

از سال ۱۳۹۲، کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امورپناهندگان، اداره کل امور پناهندگان خارجی و اتباع بیگانه، و سازمان جنگل‌ها مراتع و آبخیزداری طرحی را در "طراز ناهید" با همکاری پناهندگان افغان آغاز کردند که "احیای جامعه-محور منابع طبیعی" نام دارد. در پناهنگاه شهید ناصری، این طرح به نیازهای ویژه پناهندگان افغان رسیدگی می‌کند؛ پناهندگانی که بیش از دو دهه است در این منطقه زندگی می‌کنند. در گذر چندین سال، پناهندگان در پی یافتن سوخت و با چرای بیش از اندازه دام‌های خود باعث نابودی مرتع‌ها شده‌اند. ولی در کمتر از دو سال، این طرح به احیای بیش از ۶۶ هکتار زمین انجامیده است.

 باز هم از سال ۱۳۹۲، یک پروژه "توسعه" سنتی بیابان‌زدایی در محلات آغاز شد تا ۵۰ هزارهکتار زمین را با پشتیبانی پروژه کربنِ برنامه توسعه سازمان ملل بیابان‌زدایی کند. هم اکنون هر دو طرح در زمینه پوشش گیاهی و درآمدزایی برای ساکنان به ثمر نشسته‌اند. در خراسان جنوبی، که میراث پروژه سازمان پناهندگان در یادها مانده است و پروژه ترسیب کربن برنامه توسعه ملل متحد، ۱۰ سال برقرار بوده و پیشرفت آن بسیار سریع است. افزون بر این، سود دیگری در این طرح‌ها پدیدار شده است، که انگیزه بیشتر جوامع محلی و پناهنده‌ها و یافتن روش‌های جایگزین درآمدزایی است. یک فرایند توسعه کامل به راه می‌افتد؛ با تولید کسب وکار، مشارکت و عمق دادن به سرمایه اجتماعی.

 تمام این موفقیت‌ها با اقدام ارادی انسان، به سبز کردن دوباره بیابان و تلاش برای یافتن جبرانی کوچک برای آسیبی است که به دست بشرپدیدار شده است.

به باور من، به راستی معکوس نمودن "زلزلهٔ خاموش" را آغاز کرده‌ایم.

 

نوشته شده به قلم گری لوئیس، هماهنگ‎ کننده‎ سازمان ملل متحد و نماینده‎ مقیم برنامه‎ توسعه‎ ملل متحد درجمهوری اسلامی ایران.

برگرفته از سایت فارسی سازمان ملل متحد