آبیاری بارانی و موضعی و جی آی اس در کشاورزی

در اینجا با انواع سیستمهای آبیاری در کشاورزی آشنا می شوید که شامل انتخاب سیستم، طراحی، اجرا، بهره برداری، نگهداری و... است

آبیاری بارانی و موضعی و جی آی اس در کشاورزی

در اینجا با انواع سیستمهای آبیاری در کشاورزی آشنا می شوید که شامل انتخاب سیستم، طراحی، اجرا، بهره برداری، نگهداری و... است

آبیاری بارانی و موضعی و جی آی اس در کشاورزی

♥ *** راه در جهان یکیست و آن راه راستی است ***♥
شما دوستان عزیز آزادانه و حتی بدون ذکر منبع می توانید از همه مطالب این وبلاگ استفاده کنید.

۴۶ مطلب با موضوع «نوشتارهای عمومی کشاورزی، بحران آب و خشکسالی» ثبت شده است

سلامت نیوز: اگرچه پیرشدن جمعیت، هشداری مهم برای جامعه ایران قلمداد می شود، اما وضعیت وخیم منابع طبیعی کشور، خصوصا منابع آب نسل در حال پیر شدن ایران را تهدید می کند. طبیعی است که راه برون رفت از تهدید پیر شدن جمعیت، وارد کردن فشار مضاعف و بدون برنامه ریزی بر منابع تهی شده آب کشور نیست و باید برای تامین و مدیریت آن فکری جدی کرد چه برای نسل کنونی، چه نسل های آینده.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد،جمعیت ایران در طول 20 سال از 8/55 میلیون نفر در سال 1370 به 1/75 میلیون نفر در سال 1390 رسیده است. در چنین شرایطی ایران وارد مرحله تنش آبی شده و بخش قابل توجهی از منابع آب زیرزمینی خود را از دست داده است.

مدیریت نادرست آب، کشاورزی کم بازده و افزایش جمعیت را می توان مهم ترین دلایل کاهش تولید غذا در ایران دانست.
اگرچه مسوولان دولتی این افزایش قیمت را به خشکسالی نسبت می دهند، اما آمارهای بخش آب نشان می دهد که بخش کشاورزی ایران، چندان با خشکسالی روبه رو نبوده است. در سال 1380، 770 هزار هکتار از زمین های کشاورزی با 4/7 میلیارد مترمکعب آبی که از شبکه آبیاری و زهکشی سدهای احداث شده روی رودخانه های کشور تامین شده بود، آبیاری شدند
در سال 1944 و در گیرودار جنگ جهانی دوم، ارتش ایالات متحده پایگاهی نظامی را در جزیره «سن ماتیو» واقع در دریای «برینگ» مستقر کرد و برای تامین غذای 19 نفر پرسنل این پایگاه، 29گوزن شمالی را به این پایگاه منتقل کرد. یک سال بعد جنگ به پایان رسید و این پایگاه تعطیل شد. با خروج کارکنان پایگاه، گوزن ها در جزیره باقی ماندند و بدون دشمن طبیعی، آزادانه در جزیره زندگی می کردند. تنها منبع غذایی آنها، پوشش چهار اینچی گلسنگی بود که مساحت 332 کیلومتر مربعی جزیره را پوشانده بود.
12 سال پس از تعطیلی پایگاه، «دیوید کلاین» زیست شناس اداره آبزیان و حیات وحش ایالات متحده به جزیره رفت و جمعیتی رو به رشد از 1350 گوزن را مشاهده کرد. کلاین در سال 1963 وجود 6000 گوزن در جزیره را گزارش کرد. اما سه سال بعد، زمانی که کلاین پا به جزیره گذاشت، انبوهی از اسکلت گوزن های مرده را دید که روی بستر خالی از گلسنگ جزیره به جا مانده بودند. تنها 42 گوزن موفق شده بودند جان سالم به در ببرند: 41 ماده و تنها یک نر که آن هم کاملاسالم نبود. همه گوزن ها بالغ بودند و اثری از گوساله نبود. در نهایت هیچ یک از گوزن ها سال 1980 را ندیدند.
گوزن ها به دلیل نبود شکارچی طبیعی، با افزایش جمعیت انفجاری روبه رو شده بودند و تعداد آنها به قدری افزایش یافته بود که پوشش گلسنگ جزیره توان احیای مجدد نداشت تا غذای آنها تامین شود. اکولوژیست ها به این پدیده «خروج از حد و سقوط» می گویند: پدیده یی که رویارویی تمدن بشری با آن، چندان دور از ذهن نیست.
این پدیده برای برخی جوامع بشری در طول تاریخ رخ داده است. شواهد تاریخی نشان می دهند که سومری ها موفق شده بودند با راه اندازی نظام مهندسی آبیاری پیچیده یی در قرن چهارم پیش از میلاد، به افزایش محصول کشاورزی دست پیدا کنند. همین افزایش غذا باعث شد تا جمعیت آنها بدون بیم گرسنگی افزایش پیدا کند و نخستین شهرهای جهان را به وجود آورند، اما این تمدن دوام نیاورد. دلیل آن کاهش شدید بازدهی زمین های کشاورزی بود و در پی آن تولید گندم به شدت کاهش پیدا کرد و در نهایت تمدن سومری ها سقوط کرد. مشابه همین اتفاق برای تمدن مایاها رخ داد: تمدنی که در سال 250 پس از میلاد مسیح در گواتمالای امروزی به وجود آمد اما کاهش شدید مواد غذایی باعث جنگ های داخلی بین شهرهای مایایی شد و در نهایت عمر این تمدن در سال 900 پس از میلاد به پایان رسید.
اگرچه انسان معاصر با افزایش دانش خود و پیشرفت علم و تکنولوژی توانسته به رفاهی نسبی دست یابد اما همین پیشرفت ها (خصوصا در پزشکی) امید به زندگی او را نیز افزایش داده و باعث شده تا همواره جمعیت بیشتری شانس بقا داشته باشند. جمعیت بیشتر به معنای نیاز بیشتر برای تولید غذا است و به تبع همین اصل، افزایش جمعیت به معنای افزایش استفاده از منابع محدود کره زمین برای تولید غذا است. هر روز زمین های بیشتری زیر کشت محصولات کشاورزی می روند و منابع آب شیرین بیشتری برای آبیاری این محصولات خالی می شوند. تنش های ناشی از کاهش شدید آب و کاهش زمین های بکر برای کشاورزی باعث رقابت های نفس گیری برای به دست آوردن غذا شده: رقابت هایی که در حال تغییر معادلات سنتی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی هستند و کشورهایی را که دسترسی بیشتری به منابع طبیعی از جمله آب و زمین دارند را رفته رفته به قدرت های سیاسی و اقتصادی تبدیل می کنند.
اگر نفت عامل بسیاری از جنگ های قرن بیستم بود، جنگ های قرن حاضر بر سر آب، منابع طبیعی و غذا خواهد بود. جمعیت، وضعیت این متغیرها را تغییر خواهد داد.
پیش بینی اخیر ناسا نشان می دهد که در سه دهه آینده شرایط اقلیمی زمین به کلی تغییر خواهد کرد. به این ترتیب که مناطق نزدیک به خط استوا، با افزایش بارندگی نزدیک به دو برابر، سال هایی پر آب را سپری خواهند کرد اما کشورهای خشک با تنش شدید آبی روبه رو خواهند شد. خاورمیانه و خصوصا ایران، نقطه تمرکز این تنش هستند. کشورهایی که به طور طبیعی سهمی یک سومی از میانگین متوسط بارش ها در جهان دارند و در مقابل با تبخیرِ بیش از سه برابرِ میانگین جهانی روبه رو هستند. اگرچه نفت در قرن گذشته خلاتولید غذا را در خاورمیانه جبران کرده اما تجربه های تاریخی در چند دهه نشان داده که تنش های اقتصادی بر سر قیمت نفت به سرعت به تنش های غذا تبدیل می شود. نمونه مهم این تنش، برنامه «نفت در برابر غذا» در عراق است:برنامه یی که در دهه 1990 و 2000 توسط ایالات متحده اجرا شد. عراق قادر به تولید غذا برای جمعیت 22 میلیونی خود نبود و ناگزیر مجبور به تن دادن به خواسته غرب شد.
اوضاع اما برای همسایه شرقی عراق اندکی متفاوت است. اگرچه ایران با متوسط بارندگی سالانه 235 میلیمتر و متوسط تبخیر سالانه 900 میلیمتر جزو کشورهای خشک جهان محسوب می شود اما میزان بارندگی در مناطق مختلف آن نوسانات مختلفی دارد. بیشترین میزان بارندگی در ایران مربوط به انزلی با بارش سالانه 2000 میلیمتر و کمترین میزان مربوط به کویر لوت با بارش کمتر از یک میلیمتر در سال است. همین نوسان باعث شده تاکنون ایران بتواند از پسِ تولیدِ غذا برای جمعیت خود برآید. با این حال، همین توانایی در سه دهه گذشته با مدیریت نادرست آب و منابع طبیعی و افزایش جمعیت، به شدت رو به افول گذاشته است.
آمارهای وزارت نیرو نشان می دهد که بیش از 130 میلیارد مترمکعب منابع تجدیدپذیر آب در اختیار ایرانیان است که از این میزان 93 میلیارد مترمکعب آب از طریق چاه ها، سدها و روش های دیگر برداشت می شود. 90 تا 92 درصد آب استحصال شده در ایران به مصرف کشاورزی می رسد، نزدیک به 6 درصد به عنوان آب آشامیدنی و بین 2 تا 3 درصد برای صنایع مورد استفاده قرار می گیرد.
با وجود این میزان استحصال آب برای کشاورزی، اما تولید غذا در ایران در سال های گذشته تبدیل به چالشی بزرگ شده است. به نحوی که نه تنها شعار خودکفایی محقق نشده، که در پنج سال اخیر، واردات محصولات کشاورزی نیز افزایش نشان داده است. آمارهای دقیق و قابل اعتمادی از میزان تولید و واردات غذا در سال های اخیر از سوی دولت منتشر نشده است اما با نگاهی به بازار غذا در ایران، دریافتن این نکته که بخش قابل توجهی از محصولات غذایی مهم از جمله گندم، ذرت، برنج و سیب زمینی مورد استفاده در ایران از کشورهای جنوب شرقی آسیا وارد می شوند دشوار نیست.
آمارهای سال 1382 حکایت از این دارند که مجموع مساحت زمین های زیرکشت ایران رقمی بالغ بر 6/17 میلیون هکتار بود که 6/ 11 میلیون هکتار زیرکشت محصولات زراعی یک ساله بود، 4/1 میلیون هکتار را باغ ها تشکیل می دادند و 5/4 میلیون هکتار نیز به صورت آیش نگهداری می شد. هنوز نتایج این آمارها برای سال 1392 منتشر نشده است اما دو دستور محمود احمدی نژاد در سال های 1385 و 1389 به سازمان جنگل ها و مراتع برای در اختیار گذاشتن زمین به کشاورزان باعث شده تا مساحت زمین های کشاور زی برای سال 92 رقمی در حدود 18 میلیون هکتار تخمین زده شود.
با این حال این افزایش زمین، نتوانسته به اندازه کافی تامین غذا برای ایرانیان را تضمین کنید. نخستین شاخص برای این کمبود را می توان در قیمت محصولات جست. شاخصی که البته تابع متغیرهای متعددی چون هدفمندی یارانه ها، افزایش قیمت حامل های انرژی و افزایش دستمزدها است. اما جهش های ناگهانی قیمت غذا، حکایت از آن دارد که علاوه بر شاخص های اقتصادی دیگر، کاهش منابع آب و کاهش بازدهی زمین های کشاورزی نیز در این افزایش دخیل هستند.
برابر اعلام مرکز آمار ایران، قیمت هر کیلوگرم گندم در سال 89 برابر با 318 تومان بود این رقم در سال 90 به 341 تومان، در سال 91 به 436 تومان و در سال 92 با جهشی زیاد به 780 تومان رسید. همین افزایش برای شلتوک برنج نیز وجود داشت. در سال 89 قیمت هر کیلوگرم شلتوک برنج 737 تومان بود که در سال 90 به 950 تومان، در سال 91 به 1223 تومان رسید. اوج قیمت شلتوک در سال گذشته بود که به دو برابر قیمت خود در سال گذشته نزدیک شد و با قیمت 2354 تومان معامله شد. این رقم برای برنج شالی کوبی شده از 3082 تومان سال 91 به 5317 تومان در سال 92 رسید. اما جهش بیش از چهاربرابری قیمت محصولات کشاورزی متعلق به سیب زمینی بود. این محصول در سال 89 با قیمت 279 تومان معامله می شد. سال پس از آن به قیمت 215 تومان رسید و در سال 91 قیمت آن 251 تومان بود، اما در سال 92 با جهشی چشم گیر قیمت هر کیلوگرم سیب زمینی ناگهان 1184 تومان اعلام شد که بالاترین قیمت در تاریخ کشاورزی ایران بود. پیش از این، تنها جهش ناگهانی در قیمت سیب زمینی مربوط به سال 76 بود که با رقم 350 تومان عرضه شد.
اگرچه مسوولان دولتی همواره بخش مهمی از دلایل این افزایش قیمت را به خشکسالی نسبت می دهند، اما آمارهای بخش آب نشان می دهد که بخش کشاورزی ایران، چندان با خشکسالی روبه رو نبوده است. در سال 1380، 770 هزار هکتار از زمین های کشاورزی با 4/7 میلیارد مترمکعب آبی که از شبکه آبیاری و زهکشی سدهای احداث شده روی رودخانه های کشور تامین شده بود، آبیاری شدند. از آن سال تاکنون، همواره بر سطح زیرکشت زمین های کشاورزی و میزان آب ورودی از شبکه های آبیاری و زهکشی افزوده شده است. تا جایی که در سال زراعی 91-90، 6/1 میلیون هکتار زمین کشاورزی با حجم آب 4/14 میلیارد مترمکعب آب ورودی شبکه ها آبیاری شدند اما در همین سال ها، واردات محصولات کشاورزی متوقف نشد.
علاوه بر زمین هایی که از طریق شبکه های آبیاری و زهکشی آبیاری می شوند، بخش عمده یی از زمین های کشاورزی زیر کشت آبی، از طریق چاه ها آبیاری می شوند: چاه هایی که سفره های آب زیرزمینی را به سطح می کشند. بر اساس گزارش های متعدد وزارت نیرو و وزارت جهاد کشاورزی، سطح آب های زیرزمینی در اغلب مناطق خشک ایران سالانه از چند سانتی متر تا یک متر افت می کنند. اگرچه ممکن است این عدد ناچیز به نظر برسد اما از نظر علم مدیریت آب، افت متوسط سطح آب های زیرزمینی به میزان چند سانتی متر، یک فاجعه محسوب می شود. به عنوان مثال افت آب های زیرزمینی در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه 20 سانتی متر بوده است که خشک شدن دریاچه ارومیه، یکی از تبعات آن است.
این افتِ سطح آب های زیرزمینی باعث می شود تا هر سال کشاورزان مجبور باشند چاه ها را عمیق تر کنند که این کار علاوه بر خالی کردن منابع تجدیدناپذیر زیرزمینی، باعث افت کیفیت آب و تحمیل هزینه های بیشتر بر کشاورزان می شود. علاوه بر تبعات اقتصادی، با این کار زیرساخت های کشاورزی نیز با آسیب روبه رو خواهند شد. به عنوان مثال، در منطقه رفسنجان کرمان که زیر کشت گسترده پسته بوده است، سطح آب سالانه بیش از 80 سانتی متر افت می کند و همین مساله باعث «فرونشست» زمین شده است. فرونشست به معنای مرگ منبع آب زیرزمینی و نابودی تمامی چاه های آب یک منطقه است. گزارش هایی از دشت های خراسان نیز حکایت از افت سالانه یک متر از سطح آب های زیرزمینی دارد.
تمامی این موارد در شرایطی است که جمعیت ایران در طول 20 سال از 8/55 میلیون نفر در سال 1370 به 1/75 میلیون نفر در سال 1390 رسیده است. در چنین شرایطی ایران وارد مرحله تنش آبی شده و بخش قابل توجهی از منابع آب زیرزمینی خود را از دست داده است.
مدیریت نادرست آب، کشاورزی کم بازده و افزایش جمعیت را می توان مهم ترین دلایل کاهش تولید غذا در ایران دانست. آمارهای رسمی وزارت جهادکشاورزی این موضوع را تبیین می کنند که میانگین بازدهی آبی زمین های کشاورزی در ایران در حدود 40 درصد است اما آمارهای غیررسمی این عدد را کمتر از 35 درصد نشان می دهند. به این معنا که در خوشبینانه ترین حالت، 60 درصد از میزان آبی که در زمین های کشاورزی صرف آبیاری می شوند، هدر می روند. بازدهی آبی زمین های کشاورزی اروپا بیش از 70 درصد اعلام شده است. اما از سوی دیگر، مدیریت بخش کشاورزی نیز برای جبران این هدررفت نه تنها اقدام به اجرای برنامه یی جامع برای افزایش راندمان نکرده که با تشویق کشاورزان سعی در افزایش سطح زیرکشت کشاورزی داشته است تا از این طریق بتواند اندکی کمبود غذا را جبران کند. در حال حاضر میانگین تولید گندم در هر هکتار حدود 6/1 تن در ایران است در حالی که میانگین جهانی عددی بیش از پنج تن را نشان می دهد.
اکنون از سویی سیاست های کلان کشور با اعلام خطر «پیر شدن جمعیت» به سوی تشویق جامعه برای افزایش جمعیت تغییر مسیر داده است و از سوی دیگر زیرساخت های کشاورزی و منابع طبیعی کشور توان تولید غذا برای جمعیت فعلی را ندارند و بخش قابل توجهی از غذای مورد نیاز در کشور از طریق واردات تامین می شود، وارداتی که گاه از طریق پرداخت پول و گاه از طریق تهاتر نفت انجام می شود. در صورت به وقوع پیوستن پیش بینی ناسا و افزایش جمعیت کشور با رشد فعلی شرایط به مراتب دشوارتر از وضعیت فعلی خواهد شد. بنابراین اگرچه پیرشدن جمعیت، هشداری مهم برای جامعه ایران قلمداد می شود، اما وضعیت وخیم منابع طبیعی کشور، خصوصا منابع آب نسل در حال پیر شدن ایران را تهدید می کند. طبیعی است که راه برون رفت از تهدید پیر شدن جمعیت، وارد کردن فشار مضاعف و بدون برنامه ریزی بر منابع تهی شده آب کشور نیست و باید برای تامین و مدیریت آن فکری جدی کرد چه برای نسل کنونی، چه نسل های آینده.

 

برگرفته از سلامت نیوز

سلامت نیوز :«تا آبانماه تنها دو نوبت باران می بارد»، «سد لار و لتیان خشک شدند»، «روحانی: به طور جدی در مصرف آب صرفه جویی کنید» این ها چند گزاره خبری هستند. نه! این جملات چند گزاره خبری هولناک هستند!

به گزارش سلامت نیوز به نقل از پایگاه خبری الف بحران آب در ایران به وضعیتی غیر متعارف دچار شده است. منابع آبی به پایین ترین سطح خود رسیده و دشت ها برای خشک شدن از همدیگر سبقت می گیرند. برداشت آب از سفره های زیر زمینی به بالای ۸۰ درصد رسیده و حالا تبخیر زیاد، بارش کم و برداشت بی رویه، سفره های زیر زمینی را هم خالی کرده و کاسه چشم سدها را خشکانده است. نیمی از حدود ۶۰۰ دشت ایران دیگر غیر قابل بازگشت هستند.

اینها و نمونه های بیشری از بی ملاحظگی سرزمینی به روشنی مشخص کرده است که دور جدید کم آبی و خشکسالی در ایران آغاز شده و از همه سو سایه مرگ را می توان بر سر طبیعت و تنوع زیستی کشور دید. خشک شدن جنگلهای زاگرسی، مرگ گونه های جانوری بر اثر بی آبی و حالا هم خشک شدن سدها در شهرهای مختلف کشور نشان می دهد بی تفاوتی نسبت به توسعه پایدار چطور می تواند بیش از همه حیات انسانی را تهدید کند.

گستردگی و فراگیر بودن بحران آب نشان می دهد؛ تغییر اقلیم نقش به مراتب کمتری به نسبت سوء مدیریت در کاهش و نابودی منابع آبی در ایران داشته است. اگرچه دوران کم بارشی در ایران آغاز شده و مدیریت بحران در ایران باید خود را برای شرایط ویژه ای در آینده آماده کند.

تا همین یک سال پیش شاید کمتر مقام دولتی حاضر بود بپذیرد کشور با بحران آبی و اثرات محیط زیستی ناشی از کمبود آن مواجه است.

تذکرهای مدام رسانه ها و کارشناسان راه به جایی نبرد اما در همین چند ماه اخیر وزیر نیرو، مقامات وزارت کشاورزی و کارشناسان و مدیران سازمان محیط زیست نسبت به بحران آب بیمناک شده و قرمزی وضعیت را درک کرده اند.

حالا همه یکصدا نسبت به کاهش منابع آبی، افت سفره های زیر زمینی، خشکی تالاب ها و دشت ها و دریاچه ها هشدار می دهند اما آنچه سبب شد رئیس جمهوری از مردم بخواهد در مصرف آب به شکلی جدی صرفه جویی شود، عمق فاجعه و بحران زیستی در ایران را نمایان می سازد.

کشاورزی ناپایدار متهم ردیف اول است. مصرف بی اندازه آب در کشاورزی سنتی، سبب شده منابع آبی کشور، ظرف سه تا حداکثر چهار دهه به پائین ترین سطح خود نزدیک شوند. اگر برای نمونه سری به اطراف دریاچه های [سابق] کشور بزنید متوجه می شوید باغات سیب در اطراف دریاچه ارومیه، جالیزهای خیار و کاهو و گوجه در اطراف دریاچه پریشان و سبزی محصولات در کرانه خشکیده تالاب های کشور چگونه شاهد مرگبار مهمترین اکوسیستم های کشور هستند و کشاورزان تربیت نشده و بدون ناظر چگونه آب را از عمق زمین با هزارن تلمبه غیر مجاز، بیرون کشیده و شیره زمین را مکیده اند!

باغ ها پر بار و جالیزها پر محصولند اما از دریاچه ها چه چیزی باقی مانده جز توده ای خاک خورد شده که خود کانون جوشش گرد و غبار و زمینه آلایندگی وسیعی برای کل کشور فراهم آورده است. تنش های اکولوژیک در دشت های استان فارس، تهران، خراسان، یزد و سمنان و... خود را به وضوح نشان داده است.

ایران نه تنها در مدیریت اکوسیستم های آبی از میان ۱۳۲ کشور جهان رتبه ۱۳۰ را دارد بلکه در مصرف حفره های درونی زمین مخرب ترین کشور دنیا لقب گرفته است.

خالی شدن سفره های زیر زمینی از آب به دلیل برداشت بی رویه برای کشت محصولات کشاورزی کار را به جایی رسانده که بی شک امنیت ملی در ایران به وضعیت نامطلوبی مبتلا خواهد شد.

با این حال اگر شیوه های آبیاری و کشت محصولات کم مصرف و سازگار با اقلیم های متفاوت در کشور اصلاح نشود و مشارکت عمومی در این میان بوجود نیاید، به زودی شاهد نزاع های محلی و برخوردهای قبایل و گروهای مردمی بر سر توزیع منابع آب خواهیم بود.

 
 
 
 

بنا به پیش‌بینی‌های تغییرات اقلیمی، خاورمیانه آینده‌ای گرم‌تر و خشک‌تر خواهد داشت. ایران در قلب خاورمیانه قرار دارد. نزدیک به ۸۰ درصد مساحت ایران خشک یا نیمه‌خشک است. مشکل کم‌آبی بسیار شدید است. ولی مشکل عظیم دیگری پیش روی محیط زیست ایران است که اغلب نادیده گرفته می‌شود: بیابان‌زایی. از آن جا که علت اصلی این مشکل اقدامات انسانی است، می‌توان آن را برطرف کرد. این عقیده، دست کم، الهام‌بخش افراد متعهدی شده است که (به ویژه در دهه گذشته) مشغول واکنش به آن بوده‌اند. چالش بیابان‌زایی به راستی در کمین ماست. به قول برخی "زلزلهٔ خاموش قرن" است.

در بسیاری از بخش‌های ایران بیابان‌زایی هنگامی رخ می‌دهد که چوپانان می‌گذارند گله‌های بز و گوسفندشان بیش از اندازه چرا کنند. گاهی هم به خاطر استفاده روستاییان از بوته‌ها به عنوان هیزم رخ می‌دهد. بنا به آمار رسمی ایران در سند "ارزشیابی پتانسیل بیابان‌ها"، میزان بیابان‌زایی ایران نسبت به سایر کشورهای خشک و نیمه‌خشک "زیاد" است.

 

 

ولی چاره‌هایی وجود دارد که در حال اجرا شدن است. برای سبز کردن دوباره دشت‌های بیابانی، در اصل باید گیاهان بیشتری کاشته شود. این کار آغازگر برگشت همه چیز می‌شود. برای داشتن فضای سبز بیشتر، باید این منطقه‌ها را بوته‌کاری کرد. ولی برای این که دوباره چرای بیش از اندازه یا کاربری سوختی به وجود نیاید، مشارکت اجتماع در حفظ فضای سبز جدید لازم است. در ایران این فرایند را در عمل دیده‌ام. اجرای آن موفق بوده است و در آسیب‌پذیرترین بخش‌های کشور در حال تکرار است. هم‌اکنون، موفق‌ترین نمونه سبز کردن دوباره بیابان‌های ایران، با حسن تعبیر، "پروژه کربن" (یا به طور رسمی پروژهٔ ترسیب کربن) نامیده می‌شود. درواقع یک اقدام توسعه اجتماعی-زیست‌محیطی است که برنامه توسعه ملل متحد از آن پشتیبانی می‌کند. این پروژه را به این دلیل کربن نامیده‌اند که یکی از اثرات جانبی آن توانایی جذب و ترسیب دی‌اکسید کربن در فضاهای سبز ایجاد شده است.

به هر روی، سازمان ملل متحد از سال ۱۳۶۸ پشتیبان تلاش‌ها برای معکوس نمودن  بیابان‌زایی بوده است. در آن سال، کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان، سازمان جنگل‌ها مراتع و آبخیزداری، و صندوق جهانی توسعهٔ کشاورزی در بیرجند در استان خراسان جنوبی پروژهٔ احیای مراتع و درآمدزایی پناهندگان را آغاز کردند. پروژه شش سال ادامه داشت و با جنگل کاری بیش از ۲۴۰۰۰ هکتار زمین با بیابان‌زایی و نابودی منابع طبیعی مبارزه کرد.

ده سال پیش، برنامه توسعه ملل متحد پروژه ترسیب کربن را در همان استانِ خراسان جنوبی آغاز کرد. تاکنون ۳۰هزارهکتار دیگر از زمین‌های بی‌آب به فضای سبز بدل شده است. جمهوری اسلامی ایران، با درک مزایای بالقوه اجتماعی و اقتصادی سبز کردن بیابان‌ها، به شراکت با برنامه توسعه ملل متحد پرداخت تا در سال‌های ۱۳۹۱و ۱۳۹۲این پروژه در شش استان دیگر (البرز، بوشهر، تهران، سمنان، کرمان و مرکزی) اجرا شود. به تازگی، در ۱۲ شهریور ۱۳۹۳، برنامه توسعه ملل متحد و سازمان جنگل‌ها مراتع و آبخیزداری قراردادی را امضا کردند که پروژه را به ۱۰ استان دیگر نیز گسترش می‌دهد (آذربایجان غربی، اصفهان، ایلام، خراسان رضوی، خراسان شمالی، سیستان و بلوچستان، فارس، قم، گلستان و یزد). برنامه‌های بیشتری نیز وجود دارد. در کل، پس از اجرا، این اقدام‌ها بیش از نیمی از استان‌های ایران (۱۸ استان خشک) را در بر خواهد گرفت.

 فرایند سبز کردن دوباره بسیار ساده است. کار با یک قرارداد کلی میان مسئولان و جامعه محلی آغاز می‌شود. سرمایه اولیه از بودجه پروژه گرفته می‌شود (از دولت و برنامه توسعه   ملل متحد) و با کمک‌های غیر نقدی دولت پشتیبانی می‌شود. اگر درختان و بوته‌ها با یاری جامعه محلی کاشته شود، نشان داده شده است که هزینه درخت‌کاری یک پنجم اجرا توسط پیمانکاران خصوصی خواهد بود. افزون بر این، عنصر بسیار مهم مشارکت و مالکیت اجتماعی نیز برآورده می‌شود. بدین ترتیب، به جای پروژه "آن‌ها"، پروژه "ما" می‌شود.

بوته‌ها در گلخانه رشد  داده می‌شوند. نهال‌ها تا هنگامی که آماده کاشت در فضای باز شوند، در قلمستان می‌مانند. سپس نهال‌های جوان را در گودال‌هایی می‌کارند که مردم محلی کنده‌اند. در سال نخست، آبدهی آن‌ها باید پنج برابر باشد. پس از آن، نهال‌ها به بوته‌زاری یک تا دو متری تبدیل می‌شوند

هنگامی که صدها هزار نهال در مساحتی به بزرگی هزارها هکتار رشد کند، زیست‌کره کوچکی ساخته می‌شود که گیاهان و جانواران دیگر می‌توانند به آن برگردند. زیست‌کره تازه سبز شده از چند راه به ثبات معاش مردم می‌انجامد. نخست این که گیاهانِ این اقلیم کوچک توانایی حفظ رطوبت زمین را افزایش می‌دهند. این توانایی به نوبه خود باعث افزایش گیاهان می‌شود. هنگامی که درختان کوچک دانه‌افشانی می‌کند، تراکم فضای سبز بیشتر می‌شود. کشاورزان می‌توانند دام خود را برای خوردن برگِ بوته‌ها بیاورند و آسیبی به خود گیاه نرسانند. ظرفیت برد یا گنجایش زیست‌بومی زمین در کل افزایش می‌یابد. و مردم می‌توانند محصولات درختان و بوته‌ها (مانند صمغ یا میوه) را به فروشند. پروژه کربن مشکل کاربری سوختی را با اهدای اجاق‌های ساده نفتی به ساکنان منطقه برطرف کرده است و نفت اجاق‌ها را تأمین می‌کند. ولی سود واقعی از دیدگاه پایدارسازی این است که اجتماع‌ها (که روزی با چرای بیش از اندازه و "تاراج" هیزم، سرچشمه مشکل بودند) حس مالکیت عمیقی پیدا می‌کنند و پاسدار زمین می‌شوند. در استان مرکزی دو پروژهٔ احیای محیط زیست در جریان است.

از سال ۱۳۹۲، کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امورپناهندگان، اداره کل امور پناهندگان خارجی و اتباع بیگانه، و سازمان جنگل‌ها مراتع و آبخیزداری طرحی را در "طراز ناهید" با همکاری پناهندگان افغان آغاز کردند که "احیای جامعه-محور منابع طبیعی" نام دارد. در پناهنگاه شهید ناصری، این طرح به نیازهای ویژه پناهندگان افغان رسیدگی می‌کند؛ پناهندگانی که بیش از دو دهه است در این منطقه زندگی می‌کنند. در گذر چندین سال، پناهندگان در پی یافتن سوخت و با چرای بیش از اندازه دام‌های خود باعث نابودی مرتع‌ها شده‌اند. ولی در کمتر از دو سال، این طرح به احیای بیش از ۶۶ هکتار زمین انجامیده است.

 باز هم از سال ۱۳۹۲، یک پروژه "توسعه" سنتی بیابان‌زدایی در محلات آغاز شد تا ۵۰ هزارهکتار زمین را با پشتیبانی پروژه کربنِ برنامه توسعه سازمان ملل بیابان‌زدایی کند. هم اکنون هر دو طرح در زمینه پوشش گیاهی و درآمدزایی برای ساکنان به ثمر نشسته‌اند. در خراسان جنوبی، که میراث پروژه سازمان پناهندگان در یادها مانده است و پروژه ترسیب کربن برنامه توسعه ملل متحد، ۱۰ سال برقرار بوده و پیشرفت آن بسیار سریع است. افزون بر این، سود دیگری در این طرح‌ها پدیدار شده است، که انگیزه بیشتر جوامع محلی و پناهنده‌ها و یافتن روش‌های جایگزین درآمدزایی است. یک فرایند توسعه کامل به راه می‌افتد؛ با تولید کسب وکار، مشارکت و عمق دادن به سرمایه اجتماعی.

 تمام این موفقیت‌ها با اقدام ارادی انسان، به سبز کردن دوباره بیابان و تلاش برای یافتن جبرانی کوچک برای آسیبی است که به دست بشرپدیدار شده است.

به باور من، به راستی معکوس نمودن "زلزلهٔ خاموش" را آغاز کرده‌ایم.

 

نوشته شده به قلم گری لوئیس، هماهنگ‎ کننده‎ سازمان ملل متحد و نماینده‎ مقیم برنامه‎ توسعه‎ ملل متحد درجمهوری اسلامی ایران.

برگرفته از سایت فارسی سازمان ملل متحد


با وجود پیشرفت های فراوانی که بشریت طی سال های اخیر شاهد آن بوده، مشکل تامین آب سالم و بهداشتی برای تمامی ساکنین زمین همچنان پیش روی بسیاری از کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته یا حتی برخی کشورهای توسعه یافته در شرایط خاص است. شاید فیلتر DrinkPure راه حل این مشکل باشد.
 

تلاش های بسیاری برای بر طرف کردن این مشکل جهانی صورت گرفته است که هر یک مشکلاتی خاص همچون نیاز به تامین برق یا نیاز به مواد گران قیمتی همچون ذرات نقره را داشته اند. ضمن اینکه نرخ تولید آب پایینی را ارائه می‌دادند. فیلتر DrinkPure قرار است راه حلی باشد بر تمام مشکلات تامین آب سالم تا آب آشامیدنی با نرخی معادل یک لیتر بر دقیقه به شیوه ای بسیار آسان تهیه شود.

این طرح که توسط یکی از دانشجویان موسسه ی تحقیقاتی زوریخ ارائه شده است با همراهی تیمی توانست با استفاده از نمونه‌ی اولیه‌ای با وزن تنها ۱۰۰ گرم آب مورد نیاز یک فرد معمولی را به مدت یک سال بی نیاز از تعویض فیلتر تامین کند.

کاربر می‌تواند به سادگی این ابزار را به یک بطری آب پلاستیکی معمولی پر شده از آب ناسالم متصل کند و سپس با فشردن بطری آب را در آن جای کند تا طی فیلتری سه مرحله‌ای نهایتا آب سالم قابل آشامیدن به دست آید.

مرحله ی اول پاکسازی جداسازی ذرات بزرگ همچون شن و ماسه از آب است که این آب سپس توسط لایه ای از ذغال فعال مواد شیمیایی و مواد بوزا را از دست می‌دهد و در نهایت به وسیله ی لایه‌ای از غشای پلیمری باکتری‌ها از آب جداسازی می‌شوند. این لایه ی پلیمری پیش از این توسط دو دانشجوی دیگر توسعه داده شده بود و حاوی حفرات بسیار ریزی است که تنها آب می‌تواند از آن عبور کند در نتیجه میکروب‌ها پشت این صافی می‌مانند و آب پاکیزه‌ای به دست می‌آید که کاملا بهداشتی و قابل آشامیدن است.

به گفته ی سازندگان این ابزار فوق العاده کاربردی و حیاتی مواد به کار رفته برای ساخت این فیلتر در مقایسه با سایر ابزارهای مشابه بسیار ارزان و روش ساخت آن نیز بسیار آسان است.

اگرچه بازار این فیلتر برای کوهنوردان و ماجراجویان بسیار قابل توجه خواهد بود اما تیم سازنده امیدوار است بتوان از این اختراع برای نیاز های بشردوستانه و در مناطق محروم استفاده کرد. برای دستیابی به چنین هدفی کمپینی اینترنتی در Indiegogo به راه افتاده تا با حمایت سرمایه گذاران بتوان این ابزار را برای کمک به مردم آفریقا هر چه زودتر در دسترس قرار داد.

 

برگرفته از سایت زومیت http://www.zoomit.ir/articles/etc/12979-drinkpure-water-filter

 

نحوه ی کار این فیلتر را می‌توانید در ویدیوی زیر مشاهده کنید.

کالیفرنیا با خشکسالی جدی دست و پنجه نرم میکند و مسئولان این ایالت مجبور به کاهش سهم آب برای کشاورزان شده است. در شهرهای بزرگی مانند لس انجلس تاثیر کم آبی بیشتر بوده و همچنان ساکنان مجبور به پیروی از قوانین سخت صرفه جویی هستند.

مدیران ایالتی آب در کالیفرنیا روز سه شنبه به افزایش جریمه شهروندان پر مصرف آب رای دادند.

بر اساس تصمیم مدیران ایالتی آب، ساکنانی که بیش از اندازه آب را صرف چمن، محوطه سازی اطراف خانه، و شستن ماشین کنند، ممکن است روزانه ۵۰۰ دلار جریمه شوند.

به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، یک گزارش نشان می دهد که مصرف آب در ایالت کالیفرنیا، با آنکه شاهد بدترین خشکسالی در حدود چهار دهه گذشته است، افزایش یافته است.

جریمه ۵۰۰ دلار در روز پس از آن تصویب شد که یک تحقیق ایالتی نشان داد اقدامات حفظ آب نتوانسته است به هدف کاهش ۲۰ درصدی مصرف آب که فرماندار ایالت کالیفرنیا تعیین کرده بود، منجر شود.

امسال در ماه مه مصرف آب در سراسر ایالت کالیفرنیا  یک درصد به نسبت همین ماه در سال های قبل افزایش داشته است.

 

ویدئوی این گزارش را در سایت آپارات ببینید