آبیاری بارانی و موضعی و جی آی اس در کشاورزی

در اینجا با انواع سیستمهای آبیاری در کشاورزی آشنا می شوید که شامل انتخاب سیستم، طراحی، اجرا، بهره برداری، نگهداری و... است

آبیاری بارانی و موضعی و جی آی اس در کشاورزی

در اینجا با انواع سیستمهای آبیاری در کشاورزی آشنا می شوید که شامل انتخاب سیستم، طراحی، اجرا، بهره برداری، نگهداری و... است

آبیاری بارانی و موضعی و جی آی اس در کشاورزی

♥ *** راه در جهان یکیست و آن راه راستی است ***♥
شما دوستان عزیز آزادانه و حتی بدون ذکر منبع می توانید از همه مطالب این وبلاگ استفاده کنید.

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کم آبی» ثبت شده است

سلامت نیوز: یک پژوهشگر مدیریت منابع آب:هم‌اکنون فاجعه خشک‌شدن دریاچه ارومیه در کانون توجه مسوولان، مدیران و مردم قرار گرفته است.حقیقت این است که دریاچه ارومیه مهر‌تاییدی بر عدم‌کارآیی نظام مدیریت آب در ایران است. متاسفانه نشانه‌هایی از آسیب‌های محیط‌زیستی بی‌شماری وجود دارند که یا در مقیاس‌های کوچک‌تر در حال نمایان‌شدن هستند یا در آینده‌ بروز می‌کنند. توجه‌ بیش از اندازه به مشکلاتی که امروز ملموس و مجسم هستند نباید باعث شود که دولتمردان از پیشگیری و درمان مشکلاتی مانند آب‌های زیرزمینی غافل شوند. چه‌بسا این مشکلات ابعادی بس فاجعه‌آمیزتر از دریاچه ارومیه خواهند داشت.

محمدرضا معززی، پژوهشگر مدیریت منابع آب در دانشگاه واترلو کانادا در روزنامه شرق نوشت: به‌تازگی مقاله‌ای با عنوان «مدیریت آب در ایران؛ دلایل بحران فزاینده چیست؟» به قلم دکتر کاوه مدنی، استاد و محقق مرکز سیاست محیط‌زیستی دانشگاه سلطنتی لندن در ویژه‌نامه مربوط به امنیت آب در خاورمیانه در نشریه پژوهشی «مطالعات و علوم محیط‌زیست» منتشر شده است که به تحلیل بحران آب در ایران می‌پردازد. نویسنده در این مقاله ضمن اشاره به سابقه غیرقابل انکار تاریخی ایران در پیشروبودن در مدیریت پایدار منابع آب، وضعیت کنونی را بسیار بحرانی با ابعادی وسیع و عمیق دانسته و به بررسی ریشه‌های ایجاد آن و راهکارهای خروج از آن پرداخته است. به عقیده او به‌طورکلی عطش تصمیم‌گیران ایران به توسعه پرشتاب و بدون توجه به هزینه‌های زیست‌محیطی از ریشه‌های نابودی و آسیب‌های جدی زیست‌محیطی و بحران آب محسوب می‌شود. در ادامه خلاصه‌ای از تحلیل کارشناسی وی آورده شده است.


زوایا و نشانه‌های بحران
چالش‌های نوین آب و مدیریت آن - از جمله خشک‌شدن دریاچه‌ها و رودخانه‌ها، کاهش منابع آب زیرزمینی، فروکش‌کردن زمین، آلودگی آب، جیره‌بندی و اختلال منابع آب، مهاجرت اجباری، خسارت‌های کشاورزی، توفان‌های شن و نمک و آسیب‌های زیست‌بومی- امروزه گریبان‌گیر مردمانی شده است که روزگاری خود به پیشگامی در مدیریت پایدار منابع آب شناخته می‌شدند. ایرانیان باستان در طول هزاران‌سال روش‌های نوآورانه‌ای را برای مدیریت آب به کار بستند تا اراده آهنین‌شان را برای بقا و شکوفایی در ناحیه‌ا‌ی خشک از کره‌زمین به رخ جهانیان بکشند. ناحیه‌ای چنان خشک که دسترسی به منابع آب در آن تنها در فصولی خاص ممکن بود. اما تغییرات سریع اجتماعی- اقتصادی در روزگار معاصر، ایران سرفرازمان را با بحران‌های جدی در زمینه آب روبه‌رو کرده است.

 

در یک کلام می‌توان گفت کشوری که نامش با نام معاهده جهانی رامسر در مورد تالاب‌های مهم بین‌المللی گره خورده است، امروزه در حال قربانی‌‌کردن منابع ارزشمند آب دریاچه‌ها و تالاب‌های خود به پای توسعه اقتصادی است.

 

ایران کشوری است نیمه‌خشک که از نظر مساحت دومین‌کشور در خاورمیانه و هجدهمین‌کشور در جهان است. متوسط میزان بارندگی در آن ۲۵۰میلیمتر در سال، چیزی کمتر از یک‌سوم متوسط جهانی بارندگی است. توزیع بارندگی در قسمت‌های مختلف کشور به‌گونه‌ای است که بیشتر مناطق ایران چیزی کمتر از صدمیلیمتر در سال باران دارند و ۷۵درصد بارش سالانه فقط در ۲۵درصد مناطق کشور رخ می‌دهد. اضافه بر این توزیع ناهمگون، ۷۵درصد کل بارش در ایران فصلی است. همین تغییرات، ایران را هرچه بیشتر به سمت ساختن سد برای مدیریت بارش‌ در فصول‌ مختلف سوق داده است. با تمام این تدابیر، سالانه فقط هزارو700مترمکعب آب تجدیدپذیر برای هر ایرانی وجود دارد که بسیار کمتر از متوسط جهانی هفت‌هزارمترمکعب و فقط کمی بالاتر از متوسط خاورمیانه و شمال‌آفریقا یعنی هزارو300مترمکعب است.


جداکردن مفهوم محیط‌زیست از مفهوم «توسعه» و پیشبرد همه‌جانبه برنامه‌های توسعه نسنجیده در مناطق مختلف، مشکلات ناخواسته‌ و فکرنشده‌ای در زمینه آب ایجاد کرده‌اند. مشکلاتی که هزینه‌هایشان در درازمدت بسیار بیشتر از منافع کوتاه‌مدت برنامه‌هایی است که باعث بروز این مشکلات شده‌‌اند. ایران در حال حاضر بحرانی جدی در زمینه آب را از سر می‌گذراند. نباید اجازه دهیم که برتری سیستم مدیریت آب در ایران نسبت به سایر کشورهای منطقه، کوچک‌ترین شکی نسبت به وسعت و جدیت این بحران در ما ایجاد کند. دولت، با این باور که کمبود آب یک پدیده مقطعی است، بحران کنونی را به گردن تغییرات اقلیمی، خشکسالی‌های متعدد و تحریم‌های بین‌المللی می‌اندازد. حال آنکه مشکلات جدی آب در ایران ناشی از اجرای برنامه‌های نامتناسب در طول چندین‌دهه و مدیریت نسنجیده است. ایران از یک‌رویکرد غلط مدیریتی ضربه خورده است؛ رویکردی که به جای پرداختن به ریشه اصلی مشکلات، به حل‌وفصل پیامد‌هایی می‌پردازد که فقط معلول هستند، نه علت. دریاچه ارومیه که در غرب کشور قرار دارد و بزرگ‌ترین دریاچه در خاورمیانه و یکی از بزرگ‌ترین دریاچه‌های نمکی در دنیا است، امروزه اکثر وسعت خود را ازدست‌داده و در حال خشک‌شدن و نابودی کامل است. دلایل این کوچک‌شدن را می‌توان در خشکسالی‌های متعدد، برداشت‌های بی‌حدومرز آب در بالادست دریاچه، تغییر مسیر آب به‌منظور استفاده‌های کشاورزی و آبیاری و بالاخره ذخیره‌سازی آب جست‌وجو کرد.

 

حوزه‌های آب در حال خشک‌شدن تنها محدود به دریاچه‌های ارومیه و هامون و تالاب گاوخونی نمی‌شوند، دریاچه‌ها و تالاب‌های پریشان، باختگان، انزلی و شادگان از دیگر منابع آبی هستند.

 

در شرق کشور، دریاچه هامون در حال ناپدیدشدن است. اختلاف‌های مرزی بی‌پایان میان افغانستان و ایران بر سر رودخانه هیرمند و سوءمدیریت آب در حوزه‌ای که در طرف ایران است از جمله دلایل مرگ هامون هستند. بعضی ساکنین روستاهای کوچک منطقه از کمبود آب و رواج توفان‌های گرد و غبار به‌تنگ‌آمده‌اند و مهاجرت می‌کنند. زاینده‌رود که پایه و اساس رشد و شکوفایی قسمت‌های مرکزی ایران است دچار خشکسالی فصلی شده است که اثرهای جبران‌ناپذیری بر کشاورزی، صنعت و شهرنشینی منطقه برجا می‌گذارد. تلاش‌های بیش‌ازاندازه برای تغییر مسیر آب و حفظ زاینده‌رود، موثر که نبوده‌اند هیچ، باعث افزایش تقاضا و وقوع کم‌آبی‌های بیشتر در منطقه شده‌اند. هیچ امیدی به زنده‌شدن دوباره تالاب گاوخونی و زیست‌بوم غنی اطراف آن نیست. تالاب گاوخونی که در انتهای زاینده‌رود قرار دارد بازنده همیشگی سهم‌خواهی‌های ناجوانمردانه‌ از آب زاینده‌رود بوده است. حوزه‌های آب در حال خشک‌شدن تنها محدود به دریاچه‌های ارومیه و هامون و تالاب گاوخونی نمی‌شوند، دریاچه‌ها و تالاب‌های پریشان، باختگان، انزلی و شادگان از دیگر منابع آبی هستند که مقهور پروژه‌های توسعه‌ای نسنجیده‌ شده‌اند که به همزیستی انسان و محیط‌زیست بی‌توجه هستند. در یک کلام می‌توان گفت کشوری که نامش با نام معاهده جهانی رامسر در مورد تالاب‌های مهم بین‌المللی گره خورده است، امروزه در حال قربانی‌‌کردن منابع ارزشمند آب دریاچه‌ها و تالاب‌های خود به پای توسعه اقتصادی است.

 

کمبود آب‌های سطحی باعث شده است که ۵۵درصد از کل نیاز آب کشور از آب‌های زیرزمینی تامین شود. این برداشت‌های بی‌رویه، وضعیت ۲۲۷چشمه از ۶۰۹چشمه آب زیرزمینی کشور را بحرانی کرده است. کاهش سطح آب‌های زیرزمینی موجب نشست سطح زمین در بسیاری از دشت‌های کشور شده است.

 

رودخانه‌ها هم قربانی اجرای بی‌حدومرز برنامه‌های توسعه‌‌ای هستند که با هدف شکوفایی اقتصادی طراحی شده‌اند. سدها یکی پس از دیگری و با هدف حمایت از کشاورزی، تولید انرژی و تامین آب شرب شهرها بنا می‌شوند. ایران در حال حاضر ۳۱۶سد بزرگ و کوچک با ظرفیت نگهداری ۴۳میلیاردمترمکعب دارد و ۱۳۲سد دیگر هم در حال ساخته‌شدن هستند. به‌غیراز این سدها، زمزمه مطالعات امکان‌سنجی برای ساخت ۳۴۰سد دیگر هم وجود دارد. اگر به تعداد سدهای در حال ساخت نگاه کنیم، ایران مقام سوم را در دنیا به دست می‌آورد. اما آیا کسب این جایگاه، ارزش صدمات زیست‌محیطی فرآیند ساخت‌وساز این سدها را دارد؟
داستان غم‌انگیز آب در ایران منحصر به آب‌های سطحی نیست و به آب‌های زیرزمینی هم می‌رسد. کمبود آب‌های سطحی باعث شده است که ۵۵درصد از کل نیاز آب کشور از آب‌های زیرزمینی تامین شود که این امر، ایران را در زمره کشورهایی قرار می‌دهد که بیشترین بهره‌برداری از منابع آب زیرزمینی را دارند. حقیقت این است که ایران تا همین لحظه هم بخش زیادی از منابع آب زیرزمینی‌اش را مصرف کرده است. اگرچه تخمین‌زدن میزان برداشت بی‌رویه از منابع آب زیرزمینی آسان نیست، کاهش سطح تراز آب‌های زیرزمینی که در بعضی مناطق کشور تا دومتر در سال هم می‌رسد خود گویای میزان مصرف آنهاست. این برداشت‌های بی‌رویه، وضعیت ۲۲۷چشمه از ۶۰۹چشمه آب زیرزمینی کشور را بحرانی کرده است. کاهش سطح آب‌های زیرزمینی موجب نشست سطح زمین در بسیاری از دشت‌های کشور شده است. امروزه میزان نشست دشت تهران نزدیک به ۳۶سانتیمتردر سال است که بالاترین میزان نشست سطح زمین در جهان است. بلایی که به صورت پنهان بر سر آب‌های زیرزمینی ایران می‌آید عواقبی بسیار جدی‌تر و فاجعه‌آمیزتر از خشک‌شدن دریاچه ارومیه خواهد داشت و به‌زودی به معضل پیچیده‌ای برای دولتمردان ایران تبدیل خواهد شد.

 

بلایی که به صورت پنهان بر سر آب‌های زیرزمینی ایران می‌آید عواقبی بسیار جدی‌تر و فاجعه‌آمیزتر از خشک‌شدن دریاچه ارومیه خواهد داشت و به‌زودی به معضل پیچیده‌ای برای دولتمردان ایران تبدیل خواهد شد.


ایران استانداردهای سخت‌گیرانه‌ای در مورد کیفیت آب شرب دارد و همین امر باعث شده است که در یک نگاه کلی کیفیت منابع آب شرب در ایران خوب و بسیار بهتر از سایر‌ کشورهای منطقه باشد. با وجود این موضوع، رفته‌رفته نگرانی‌هایی در مورد کیفیت آب شرب در مناطق شهری ایجاد شده است. این نگرانی‌ها ناشی از توسعه فعالیت‌های کشاورزی در نزدیکی مناطق شهری و نبود سیستم مناسب فاضلاب و تصفیه آب است. همین عوامل، رفته‌رفته‌ موجب تخلیه هرچه‌بیشتر پساب‌های شهری در چشمه‌های آب زیرزمینی شده است. میزان نیترات موجود در آب بعضی مناطق، به طور خاص در تهران، در برخی تحقیق‌ها نگران‌کننده بوده است. ایران هنوز قوانین سختگیرانه‌ای در زمینه تولید و توزیع بطری‌های آب معدنی ندارد، اما مردم بعضی مناطق که به کیفیت آب شرب بی‌اعتماد شده‌اند به خرید بطری‌های آب معدنی رو آورده‌اند. از مشکلات کیفیت آب شرب که بگذریم، افزایش نگرانی از کاهش منابع آب دردسترس در تابستان سال‌های خشک و حتی عادی باعث شده‌است تا جیره‌بندی آب در پایتخت و دیگر مناطق بزرگ شهری به امری رایج تبدیل شود. با وجود تمام این بحران‌ها و تهدیدها، هر ایرانی هرروز به‌طور متوسط ۲۵۰لیتر آب مصرف می‌کند و مصرف آب در بعضی مناطق شهری مثل تهران تا ۴۰۰لیتر در روز برای هر نفر هم می‌رسد. این میزان مصرف آب دوبرابر متوسط جهانی آن است که باتوجه به محدودیت آب در ایران، قابل‌توجه است. شبکه توزیع آب در ایران فرسوده شده و تخمین زده می‌شود که ۳۰درصد آب شبکه در اثر نشت، به هدر می‌رود. اما توجه اصلی مسوولان بر یافتن منابع جدید آب است تا بازسازی و بهینه‌سازی شبکه توزیع که منجر به حفظ آبی می‌شود و امروزه در شبکه‌های فرسوده هدر می‌رود. مصرف بالای آب در ایران منجر به برداشت ۷۰درصدی از منابع تجدیدپذیر آب‌ شده است. این درحالی است که برداشت بالای ۴۰درصد از این منابع در استانداردهای جهانی بیانگر حالت اضطراری برای آب است.

 


ایران کشوری است که در معرض بلایای طبیعی زیادی قرار دارد. در طول دو دهه پایانی قرن بیستم، هرساله 11میلیون ایرانی درمعرض سیل قرار داشته‌اند که به‌طور متوسط ۱۳۱نفر آنها هرسال جان خود را از دست داده‌اند. تعداد و شدت وقوع خشک‌سالی‌ها زیاد شده و فشار زیادی به بخش کشاورزی وارد شده است. تغییرات اقلیمی وضعیت را از اینکه هست بغرنج‌تر خواهد کرد. پیش‌بینی‌های کارشناسی بیانگر این است که این تغییرات باعث کاهش منابع آب، بهره‌وری‌ کشاورزی و تولید انرژی خواهند شد. نظام اقتصادی ایران هم در طول سال‌های گذشته زیر شدید‌ترین فشارهای ناشی از تحریم‌های بین‌المللی قرار داشته و روی ثبات را به خود ندیده است. یک قاعده کلی که ایران از آن مستثنی نیست این است که وضعیت ناپایدار اقتصادی باعث تقویت رفتاری می‌شود که بر کسب منافع کوتاه‌مدت و کوته‌نگرانه و سرباززدن از کار جمعی و همگانی متمرکز است.

 

روش برخورد ایران با مشکلات آب، روشی منفعلانه و با هدف درمان پیامدها بوده است. ایران به‌جای اینکه فعالانه به سمت پیشگیری و ریشه‌کن‌کردن مشکلات اصلی گام بردارد، توجهش را به معلول‌ها معطوف کرده است.


مشکلاتی که امروزه ایران در زمینه رشد و توسعه اقتصادی و رونق سرمایه‌گذاری با آن دست‌به‌گریبان است، در نگاه اول مشابه مشکلاتی است که دنیای غرب در قرن بیستم با آن دست‌وپنجه نرم می‌کرد. اما یک‌تفاوت بزرگ میان مسایل امروز ایران و وضعیت غرب قرن بیستم وجود دارد و آن تفاوت بزرگ، چیزی نیست جز شدت و عمق تخریب‌های زیست‌محیطی ناشی از توسعه اقتصادی. روش برخورد ایران با مشکلات آب، روشی منفعلانه و با هدف درمان پیامدها بوده است. ایران به‌جای اینکه فعالانه به سمت پیشگیری و ریشه‌کن‌کردن مشکلات اصلی گام بردارد، توجهش را به معلول‌ها معطوف کرده است. همین رویکرد باعث شده که مشکلات ریشه‌ای روزبه‌روز جدی‌تر شوند. ایران بایستی توجهش را به سمت پیشگیری سوق دهد تا بتواند توسعه‌ای پایدار ایجاد کند.
بحران کنونی آب ناشی از سه‌دلیل عمده است. نخست، رشد سریع و توزیع نامناسب جمعیت؛ دوم، کشاورزی ناکارآمد؛ و سوم مدیریت نسنجیده و عطش بی‌حدومرز برای توسعه اقتصادی.

 


رشد و توزیع نامناسب جغرافیایی جمعیت
جمعیت ایران در طول قرن گذشته افزایش چشمگیری داشته است. جمعیت ایران در طول دودهه پایانی قرن بیستم تقریبا دوبرابر شد. بیش از نیمی از ۷۷میلیون جمعیت کنونی ایران کمتر از ۳۵سال دارند. همین جمعیت زیر ۳۵سال هستند که ۷۰درصد از بیکارهای ایران را تشکیل می‌دهند و نرخ رشد جمعیت را تا 1/3درصد پایین آورده‌اند.
توزیع جغرافیایی نامناسب جمعیت، از دیگر معضلات مدیریت آب کشور است، درحالی‌که بیشتر ایرانی‌ها مناطقی را برای سکونت انتخاب کرده‌اند که آب بیشتری در دسترس دارند. آب‌رسانی به نیمه دیگر جمعیت که در مناطق خشک سکونت دارند، مشکلی جدی است. حدود ۷۰درصد از منابع آب ایران در قسمت‌های شمالی و غربی کشور واقع هستند و نیمی از جمعیت‌ کشور هم در همین مناطق سکونت دارند. این توزیع جمعیتی خاص باعث می‌شود که توازن بین عرضه و تقاضای محلی آب به هم بخورد. رویای دست‌یافتن به زندگی بهتر، مهاجرت از مناطق روستایی به مناطق شهری را گسترده‌تر کرده است. در دهه۱۹۵۰ چیزی حدود ۲۷درصد از جمعیت ایران در شهرها زندگی می‌کردند. این میزان در دهه۱۹۷۰ به ۴۴درصد و در حال حاضر به ۷۰درصد رسیده است. جمعیت در هشت شهر از شهرهای ایران بیش از یک‌میلیون‌نفر و در ۷۶شهر بیش از صدهزارنفر است. جمعیت تهران بزرگ که منابع آب محدودی هم دارد به بیش از ۱۴میلیون‌نفر رسیده که حدود ۱۸درصد کل جمعیت کشور است.

 

با آنکه فقط ۱۵درصد از مساحت ایران قابل‌کشت است، بخش کشاورزی، مصرف‌کننده ۹۲درصد از آب کشور است. هفت‌درصد دیگر صرف مصارف خانگی می‌شود و یک‌درصد باقیمانده هم سهم صنعت است.


کشاورزی ناکارآمد
اقتصاد نفت‌محور ایران باعث بروز نوعی بی‌توجهی به کارآمدی اقتصادی در تمامی حوزه‌ها، از جمله کشاورزی شده است. روش‌های ناکارآمد کشاورزی که بیش‌ازاندازه وابسته به آبیاری هستند و قسمت بزرگی از منابع محدود آبی کشور را مصرف می‌کنند، در زمره مشکلات قدیمی کشاورزی در ایرانند. با آنکه فقط ۱۵درصد از مساحت ایران قابل‌کشت است، بخش کشاورزی، مصرف‌کننده ۹۲درصد از آب کشور است. هفت‌درصد دیگر صرف مصارف خانگی می‌شود و یک‌درصد باقیمانده هم سهم صنعت است. پس از انقلاب اسلامی، یکی از سیاست‌های دولت برای افزایش درآمدهای غیرنفتی و تامین مواد غذایی، تشویق و حمایت بخش کشاورزی بوده است. حمایت از بخش کشاورزی به خصوص در زمان جنگ تحمیلی، برای تامین امنیت غذایی بسیار موثر بود. اما بهره‌وری اقتصادی بخش کشاورزی در سال‌های اخیر رو به کاهش بوده است. بخش کشاورزی تامین‌کننده ۲۳درصد از مشاغل بازار کار است. سهم کشاورزی در تولید ناخالص ملی از ۳۳درصد به ۱۳درصد کاهش یافته و موقعیت ممتاز کشاورزی در صادرات برخی محصولات مرغوب مانند پسته هم از دست رفته است.

 


اقدامات عوام‌پسندانه مسوولان، مانند اختصاص یارانه‌های قابل‌توجه به آب و انرژی، موجب افزایش رفاه یا بهره‌وری در بخش کشاورزی نشده است و پایین‌بودن سطح قیمت‌ها باعث شده تا کشاورزان انگیزه‌ و اراده چندانی برای کارآمدکردن روش‌های کشاورزی نداشته باشند. این اقدام‌ها بدون داشتن برنامه‌های جامع، در جهت توانمندسازی کشاورزان و جوامع روستایی به موفقیت چشمگیری نرسیده‌ است. متوسط بهره‌وری سیستم آبیاری حدود ۳۵درصد است و آبیاری تحت‌فشار فقط در پنج‌درصد از سطح قابل کشت انجام می‌شود. کشاورزی دیمی نیز به دلیل نوسان در میزان بارندگی، کم‌بازده است. اگر به میزان سطح کشت‌شده نگاه کنیم، مزارع دیمی و غیردیمی تقریبا به یک میزان هستند. اما سهم کشاورزی دیمی در تولیدات کشاورزی فقط ۱۵درصد است. در استاندارد جهانی، کشاورزی دیمی تولید‌کننده ۶۰ درصد محصولات غذایی است. توزیع جغرافیایی محصولات زیرکشت نیز تناسبی با میزان دسترسی به منابع منطقه‌ای آب ندارد، بلکه بیشتر تحت تاثیر الگوهای سنتی و قیمت تضمین‌شده دولتی هستند.

 

درست است که تحریم‌های بین‌المللی باعث کندشدن توسعه‌ و محدودکردن دسترسی ایران به همه فناوری‌های روز دنیا شده اما باید گفت چالش‌های آب در ایران ربطی به دسترسی نداشتن به فناوری‌های روز ندارد.


مدیریت نسنجیده و عطش توسعه‌
بحران آب در ایران، بیش از هرچیز دیگری نتیجه دهه‌ها مدیریت ناکارآمد است. در طول قرن گذشته، ایران تغییرات عمده اجتماعی، سیاسی و اقتصادی‌ای را از سر گذرانده است. اگرچه عطش فراوانی که در دوران پهلوی برای مدرنیزاسیون ایران وجود داشت فایده‌های اقتصادی، اجتماعی مشخصی به همراه داشت، اما خالی از آسیب برای محیط‌زیست و ‌آب نبود. فشارهای بین‌المللی به ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی باعث افزایش میل به اثبات توانایی و خودکفایی شد که به نوبه خود آتش کوره توسعه را باز هم داغ‌تر کرد. در میان کشورهای در حال توسعه، ایران با به‌کارگیری سیاست‌های مشخص و با اتکا به نیروی متخصص داخلی، یکی از موفق‌ترین کشورها در زمینه حفظ استقلال زیر فشار تحریم‌های گسترده غرب بوده است. با این وجود، سرعت‌بخشیدن به پروسه توسعه‌‌ بدون توجه به زیان‌های درازمدت و اثرهای منفی غیراقتصادی این پروسه بر محیط‌زیست منجر به بروز مشکلات جدی محیط‌زیستی شده است. مشکلاتی که در بعضی موارد می‌تواند حتی دستاوردهای پروژه‌های اقتصادی را نیز زیر سوال می‌برد.

 


برخی اظهارنظرهای مسوولان حاکی از آن است که مشکلات آب ایران به‌دلیل دسترسی نداشتن به فناوری‌های روز دنیا ناشی شده که خود زاییده تحریم‌های بین‌المللی است. درست است که تحریم‌های بین‌المللی باعث کندشدن توسعه‌ و محدودکردن دسترسی ایران به همه فناوری‌های روز دنیا شده اما باید گفت چالش‌های آب در ایران ربطی به دسترسی نداشتن به فناوری‌های روز ندارد. ایران متخصص‌های توانمندی دارد، اما مشکل اصلی این است که این متخصص‌ها در نبود یک برنامه منسجم و یکپارچه به صورت مستقل اقدام به ارایه راه‌حل می‌کنند که بعضا این راه‌حل‌ها هیچ‌گونه همخوانی با هم ندارند. از سوی دیگر تعدد تصمیم‌گیران عرصه مدیریت آب و ساختار سلسله‌مراتبی ایجادشده، موجب پیچیده‌شدن مسایل آب می‌شود.
اولویت قراردادن توسعه به هر قیمت در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، موجب می‌شود تا انگیزه کافی برای مطالعه همه‌جانبه عواقب مختلف یک تصمیم از بین برود و شوق دستیابی به حداکثر منفعت در حداقل زمان، سبب می‌شود تا دیگر فضایی برای بررسی دقیق فعالیت‌های مختلف و چگونگی تاثیرگذاری آنها روی هم باقی نماند. این روند حتی در تجربه کشورهای توسعه‌‌یافته ‌نظیر ایالات‌متحده آمریکا نیز در دوران اوج رشد اقتصادی‌شان به خوبی قابل مشاهده است. با این تفاوت که این کشورها موفق شدند در زمان مناسب سازوکارهایی برای جبران آثار نامطلوب توسعه‌ای بر منابع آب و محیط‌زیست طراحی کنند. متاسفانه به نظر می‌رسد مدیریت آب در ایران بیشتر بر مبنای مدیریت بحران و رویکرد منفعلانه است تا روش پیشگیرانه و رویکرد فعال و مشکلات تنها زمانی جدی گرفته می‌شوند که تبدیل به مانعی بر سر راه توسعه اقتصادی شده باشند. همان‌طور که قبلا هم اشاره شد، مسوولان معمولا عوامل خارجی مثل تغییرات اقلیمی و تحریم‌های بین‌المللی را به‌عنوان مقصرهای اصلی این وضعیت شناسایی کرده و این مشکلات را موقتی و دوره‌ای به مردم معرفی می‌کنند. حال آنکه عوامل خارجی ممکن است در سرعت‌بخشیدن به بحران نقش داشته باشند، اما از عوامل اصلی و ریشه‌ای وقوع این وضعیت نیستند.

 

اگر دولت بخواهد جلو گسترده‌شدن‌ مشکلات را بگیرد و منابع آبی پایدار و قابل اطمینان برای کشور مهیا کند، باید تغییرات جدی در فضای فکری مدیریت آب ایجاد کند.


چه باید کرد؟
چالش‌های آب در ایران از نظر تعداد و گستردگی ابعاد به‌گونه‌ای هستند که جای هیچ شکی در مورد جدیت بحران فعلی باقی نمی‌ماند و حل آن نیازمند اقدام فوری در سراسر کشور است. بعضی نشانه‌های امیدبخش حاکی از این هستند که دولت فعلی ایران مساله‌ امنیت آب را به‌عنوان یک اولویت ملی می‌شناسد و می‌کوشد برخی مشکلات را که ملموس‌تر هستند به‌صورت فوری حل‌و‌فصل کند. اما متاسفانه سابقه نشان می‌دهد معمولا راه‌حل‌ها اغلب کوتاه‌مدت و در راستای درمان معلول‌ها هستند تا علت‌ها و مسایل ریشه‌ای. اگر دولت بخواهد جلو گسترده‌شدن‌ مشکلات را بگیرد و منابع آبی پایدار و قابل اطمینان برای کشور مهیا کند، باید تغییرات جدی در فضای فکری مدیریت آب ایجاد کند. ایران می‌تواند ۱۱استراتژی مختلف را که کشورهای غربی برای برون‌رفت از بحران آب از آنها بهره جسته‌اند در نظر بگیرد:

 


۱- اصلاح و بهینه‌سازی توزیع جغرافیایی جمعیت
پیامدهای مخرب رشد کنترل‌نشده جمعیت و شهرنشینی بی‌حدومرز می‌توانند به‌مراتب بدتر از پیامدهای مخرب هرم سنی فعلی جمعیت باشند. اصلاح و بهینه‌سازی توزیع جغرافیایی جمعیت کنونی باید بر بهبود توزیع سنی جمعیت که دغدغه این‌روزهای مسوولان است اولویت داشته باشد. مناطق بزرگ شهری ایران همین امروز هم برای تامین نیاز ساکنانشان به‌خصوص تامین آب و مایحتاج حیاتی با مشکلات زیادی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. مهاجرت به‌سوی مناطق بزرگ شهری تنها در شرایطی سرعت کمتری به خود می‌گیرد که در اثر اصلاح‌های سیاسی و اقتصادی، عدم‌توازنی که امروزه در توزیع امکانات و خدمات در سراسر کشور مشهود است کمتر شود. اگر این اصلاح‌ها صورت نگیرند، افزایش جمعیت مشکلات را تشدید خواهد کرد.


۲- توانمندسازی کشاورزان و جوامع روستایی
در بخش کشاورزی سرمایه‌گذاری‌های وسیعی باید صورت پذیرد تا همراه با مدرن‌شدن، کارآیی و جذابیت اقتصادی آن افزایش یابد. هرچه کشاورزان ثروتمندتر شوند، انگیزه برای افزایش بهره‌وری اقتصادی و استفاده بهینه از آب و انرژی در فعالیت‌های کشاورزی هم بیشتر خواهد شد.


۳- تجدیدنظر در توزیع محصولات زیر کشت
الگوی کشت کنونی باید با توجه به نیازهای کلان امنیت غذایی کشور و امکانات و منابع محلی و کارآیی اقتصادی در مناطق مختلف مورد بررسی و اصلاح قرار گیرد. دولت می‌تواند از طریق معرفی مشوق‌های اقتصادی گوناگونی مثل تضمین خرید محصولات خاص در مناطق مشخص به اصلاح توزیع محصولات زیر کشت کمک کند.


۴- افزایش قیمت آب و انرژی
قیمت‌ها باید به‌گونه‌ای افزایش یابند که منعکس‌کننده ارزش واقعی آب و انرژی در مناطق مختلف باشند. اصلاح قیمت‌ها ممکن است در کوتاه‌مدت نتایج اجتماعی و اقتصادی نامطلوبی برای کشاورزان داشته باشد و هزینه‌های سیاسی دولت را بالا ببرد. دولت می‌تواند برای پیشگیری از این آسیب‌ها، از بسته‌های حمایت مالی و وام به‌منظور کمک به مدرنیزاسیون کشاورزی که منجر به کاهش مصرف آب و انرژی می‌شود استفاده کند. این استراتژی در کوتاه‌مدت به سرمایه‌گذاری قابل‌توجهی نیاز دارد، اما در درازمدت، هزینه‌های آن به‌مراتب کمتر از سیاست کنونی دولت یعنی پرداخت یارانه آب و انرژی خواهد بود.


۵- ایجاد تعاونی‌های محلی کشاورزی
دولت باید با سیاست‌های تشویقی به ایجاد موسسه‌های تعاونی محلی کشاورزی و نهادهای مشارکتی مدیریتی کمک کند. این موسسه‌ها باعث می‌شوند که مدیریت بخش کشاورزی از طریق تجمیع زمین‌های خرد و همکاری جمعی ظرفیت بیشتری پیدا کند که به‌نوبه خود باعث افزایش کارآیی اقتصادی بخش کشاورزی و واقعی‌‌شدن قیمت محصولات کشاورزی - که امروزه قیمتشان بسیار کمتر از قیمت بازار است - می‌شوند. مزرعه‌ها را می‌توان با توجه به مساحت آنها به دو گروه زیر ۱۰هکتار و بین ۱۰تا ۵۰هکتار تقسیم کرد. نزدیک به ۷۸درصد کشاورزان‌ ایرانی مزرعه‌های زیر ۱۰هکتار دارند و این مزرعه‌ها ۳۷درصد از کل زمین زیر کشت را تشکیل می‌دهند، اما تنها ۱۰درصد از کل محصولات کشاورزی از این مزرعه‌هاست. مجموع‌ مساحت مزرعه‌های بین ۱۰تا ۵۰هکتار معادل ۵۰درصد از کل زمین زیرکشت است، ولی ۷۵درصد از کل محصولات کشاورزی را تولید می‌کنند. این مقایسه بیانگر آن است که کشاورزی در مقیاسی بزرگ‌تر از نظر اقتصادی کارآیی بیشتری دارد.


۶- ایجاد بازار آب
دولت باید برای ایجاد بازاری کارآمد برای آب تلاش کند. ایرانی‌های باستان در زمینه قانونمندکردن، تخصیص و تجارت آب پیشرو بودند. ایران امروز هم به بازاری برای آب نیاز دارد که باعث افزایش بهره‌وری اقتصادی مصرف آب شود. ایجاد و توسعه بازار آب وقتی موفق است که همراه با قانونمندکردن دقیق و جدی و پایش الگوی مصرف و همچنین ایجاد سازوکارهای مالی برای حمایت از خریدوفروش آب باشد.

 

دولت می‌تواند سهم آب کشاورزانی که مزارعی با بازدهی اقتصادی پایین دارند را خریداری کند که یک معامله برد- برد برای کشاورز و دولت محسوب می‌شود.


۷- ایجاد حساب محیط‌زیستی و سهم‌ آب
یکی از راه‌حل‌های برون‌رفت از بحران کنونی آب این است که دولت با ایجاد صندوق‌ها یا حساب‌های آبی، به کشاورزان سهم آب مشخصی تخصیص دهد. به این ترتیب، دولت می‌تواند سهم آب کشاورزانی که مزارعی با بازدهی اقتصادی پایین دارند را خریداری کند که یک معامله برد- برد برای کشاورز و دولت محسوب می‌شود. این آب می‌تواند به پرشدن سفره‌های آب زیرزمینی کمک کند و از آسیب‌های محیط‌زیست بکاهد.

 


۸- تغییر رویکرد مدیریتی از منفعلانه به پیشگیرانه
شیوه مدیریت آب در ایران باید از فضای منفعل که فقط نسبت به پیامدها «واکنش» نشان می‌دهد، دور شود و به سمت فضایی پویا، فعال و با محوریت پیشگیری حرکت کند. چنین رویکردی است که مانع گسترده‌ترشدن مشکلات آب و آسیب‌های محیط‌زیست می‌شود. لازمه مدیریت فعال و پیشگیرانه آب، همکاری و هماهنگی‌ بین مدیریت آب و فعالان سایر حوزه‌هاست. تنها در سایه این هماهنگی و یکپارچگی می‌توان به درمان ریشه‌‌ای مشکلات پرداخت و از حل‌وفصل پیامدها و معلول‌ها گذر کرد و از نگاه کنترلی به منابع ‌آب دور شد و به سمت مدیریت و هدایت رفت. مدیران آب کشور باید بدانند تنها راهکارهای سخت‌افزاری و مهندسی نظیر احداث سد، تغییر مسیر آب و ساخت کانال‌های آبرسانی نیست که می‌تواند در علم مدیریت از آن بهره برد و راهکارهای نرم‌افزاری همچون قانونگذاری، وضع مالیات، پایش و کنترل جمعیت نیز می‌تواند به همان اندازه و با هزینه کمتر در پیشبرد اهداف موثر واقع شود و لازم است بین راهکارهای نرم‌افزاری و سخت‌افزاری توازن ایجاد شود.

 

حقیقت این است که دریاچه ارومیه مهر‌تاییدی بر عدم‌کارآیی نظام مدیریت آب در ایران است.


۹- استفاده از تمام امکانات موجود در مدیریت آب
هم‌اکنون فاجعه خشک‌شدن دریاچه ارومیه در کانون توجه مسوولان، مدیران و مردم قرار گرفته است که این توجه‌ها مایه دلگرمی است، اما نباید فراموش کنیم که باقی‌ماندن در چنین فضای مدیریتی‌ای، یعنی باقی‌ماندن در فضای مدیریت بحران و صرفا واکنش نشان‌دادن به پیامدهایی که تبعاتشان فاجعه‌بار می‌شود. حقیقت این است که دریاچه ارومیه مهر‌تاییدی بر عدم‌کارآیی نظام مدیریت آب در ایران است. متاسفانه نشانه‌هایی از آسیب‌های محیط‌زیستی بی‌شماری وجود دارند که یا در مقیاس‌های کوچک‌تر در حال نمایان‌شدن هستند یا در آینده‌ بروز می‌کنند. دولت باید میان سیاست‌های بازیابی اکولوژی‌های در حال نابودی و پیشگیری از خسارت‌های آتی، توازن ایجاد کند. توجه‌ بیش از اندازه به مشکلاتی که امروز ملموس و مجسم هستند نباید باعث شود که دولتمردان از پیشگیری و درمان مشکلاتی مانند آب‌های زیرزمینی غافل شوند. چه‌بسا این مشکلات ابعادی بس فاجعه‌آمیزتر از دریاچه ارومیه خواهند داشت. نتیجه اینکه دولت باید برای شناسایی مشکلاتی که زخم‌هایشان در آینده سر باز می‌کند تلاش کند و از همین الان دست به اقدامات پیشگیرانه بزند.

 

 

امروزه سازمان حفاظت از محیط زیست از دیگر سازمان‌های دولتی مثل وزارت نیرو که مسوول مدیریت آب و انرژی است و وزارت جهاد کشاورزی از لحاظ جایگاه سیاسی ضعیف‌تر است.


۱۰- تجدیدنظر در ساختار مدیریت آب و توانمندسازی سازمان محیط‌زیست
این اقدام باعث می‌شود که از پیچیدگی‌های سلسله‌مراتب اداری کاسته شود و تعداد ذینفعان، امکان فساد اداری و ریسک اختلاف‌‌نظر کمتر شود. سازمان محیط‌زیست باید دامنه عمل و تصمیم‌گیری بیشتری داشته باشد. امروزه این سازمان از دیگر سازمان‌های دولتی مثل وزارت نیرو که مسوول مدیریت آب و انرژی است و وزارت جهاد کشاورزی از لحاظ جایگاه سیاسی ضعیف‌تر است. توانمندسازی سازمان محیط‌زیست و فراهم‌کردن قدرت تصمیم‌گیری و دامنه عمل بیشتر برای این سازمان باعث می‌شود تا سازمان محیط‌زیست بتواند به وضع مقررات محیط‌زیستی، ارزیابی آسیب‌های احتمالی بر محیط‌زیست و وضع مالیات محیط‌زیستی بپردازد که گام‌های مهمی در جهت توسعه پایدار و متوازن تلقی می‌شوند.

 


۱۱- افزایش سطح آگاهی جامعه در مورد محیط‌زیست
شهروندان، فعالان محیط‌زیست، سازمان‌های غیردولتی و رسانه‌ها، همه و همه می‌توانند در افزایش سطح آگاهی عمومی در زمینه ارزش حفظ محیط‌زیست و توسعه پایدار مشارکت کنند. مسوولیت اصلی بحران کنونی آب بر دوش تصمیم‌گیران و مسوولان دولتی است، اما نباید فراموش کرد بخش کوچک‌تری از مسوولیت نیز بر شانه‌های مردم ایران است که محیط‌زیست را آنطور که بایدوشاید ارج نمی‌نهند و از مقام‌های دولتی خود در خصوص خدمات مناسب با محیط‌زیست مطالبه‌ای ندارند. رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی در ماه‌های اخیر در ارتباط با مسایل دریاچه ارومیه بسیار فعال بودند. همین باعث شد که مسوولان زیر فشار سنگین افکارعمومی قرار بگیرند تا دست به اقدامات جدی اصلاحی بزنند. جامعه‌ای که آگاهی محیط‌زیستی‌اش بالاست، سیاستمداران خود را فقط بر اساس عملکرد اقتصادی‌‌شان قضاوت نمی‌کنند. اگر مردم به حفظ و توسعه محیط‌زیست علاقه نشان بدهند می‌توانند تصمیم‌گیران را تحت فشار بگذارند تا در مسیر پاسخگویی به نیازهای جامعه، توجه بیشتری به محیط‌زیست نشان دهند و قدرت تصمیم‌گیری و نقش‌آفرینی مقام‌های محلی مرتبط با مباحث آب دانست.

 

برگرفته از سلامت نیوز

سلامت نیوز: بحران بی آبی از بزرگترین خطراتی است که ایران را تهدید می کند اما گویا هنوز بسیاری از ما از ابعاد این خطر پشت در آگاه نیستیم.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از خبرآنلاین،سالهاست که در کشور ما که در منطقه نیمه خشک قرار دارد،یک مدیریت کلان آینده محور نتوانسته است در مورد تولیدات کشاورزی و مزیت های سرزمین ما برای تولید تصمیم قطعی بگیرد لذا هنوز پیشرو ترین عملکرد ما در حوزه ارز آوری همان سنت کاشت و داشت و برداشت و صادرات محصولات کشاورزی و ارز آوری است.

در این چند سال که ما بر بارها برای خودکفایی در تولید فلان محصول استراتژیک جشن ملی گرفته ایم کسی را یارای این نبود که بگوید برای آینده کشاورزی این مرز و بوم باید جشن گرفتن را فراموش و از هم اکنون به فکر آینده نه چندان روشن وضعیت برداشت آب در این کشور بود

حقیقت این است که میزان متوسط بارش در ایران 248 میلی متر یا 413 میلیارد متر مکعب است. این میزان یک سوم متوسط بارش در جهان (831 میلی متر) است. به این ترتیب در حالی که یک درصد جمعیت جهان در ایران زندگی می کنند، سهم ایران از منابع آب تجدیدپذیر فقط 36 صدم درصد است. از 413 متر مکعب بارش سالانه 269 متر مکعب هم به اشکال مختلف از دست می رود. بیش از 93 درصد از آب باقیمانده صرف کشاورزی آن هم به شکل غیراصولی می شود.

در سال 1337جمعیت ایران 16میلیون بوده و حالا بیش از 78 میلیون است. در حالی که میزان آب ثابت مانده. کشور ما در منطقه خاورمیانه قرار دارد و از نظر میزان بارندگی فقیر است.

اغلب محصولات کشاورزی و صنایع کم بازده و غیر قابل رقابت با مشابه خارجی آب پر ارزش این سرزمین را می بلعند و ما در ازای این فقدان چیز چندانی به دست نمیآوریم که جایگزین منابع آب برای آیندگان این سرزمین باشد.

اما از لحاظ برداشت ایران جزو پر مصرف ترین کشورهای جهان است تصویر زیر بیبانگر پر مصرف ترین کشورها در برداشت آب است.

خشکسالی در ایران

همانطور که مشاهده می شود کشور ما به همرا ه آمریکا و چند کشور صنعتی دیگر که بسیار پر آب تر از ما هستند جزوپر مصرفها هستیم.


استرس آبی چیست و چرا ما به آن دچار هستیم

وقتی مجموعه برداشت آب اعم از کشاورزی صنعت و مصرف عمومی آب از میزان بارش و ذخیره منابع تجدید شونده آب در صد قابل توجهی باشد به نحوی که آینده مصرف و تجدید ذخیره آب با تهدید مواجه شود آن وقت یک کشور در معرض استرس آبی قرار میگیرند.

در حال حاضر حدود 40 کشور جهان در معرض استرس آبی هستند که متاسفانه نام ایران نیز در این تارک به چشم می خورد.

جدول زیر نشان دهنده کشورهایی است که در حال حاضر با بحران آب رو به رو هستند؛

خشکسالی در ایران

تصویر زیر نیز نشان دهنده گستره جغرافیایی بحران آب در جهان است؛

خشکسالی در ایران

به نظر می رسد چشم پوشی از برخی محصولات کشاورزی ، جایگزینی صنایعی که در آن مزیت نسبی داریم در مناطق کشاورزی و مدیریت منابع آب در کنار فرهنگ سازی همه جانبه و اورژانسی در مورد خطراتی که فرزندان ما را تهدید می کند می تواند به مدد مدیریت کلان کشور بیاید که از هم اکنون بحران آبی را احساس کرده اما هنوز نمی داند برای مواجهه با این آینده محتوم باید کدام استراتژی را در پیش بگیرد.

 

برگرفته از سلامت نیوز

سلامت نیوز: واقعیت این است که ما در سال های گذشته چنان درگیر ترویج فرهنگ صرفه جویی آب در مناطق شهری بودیم و برایش کلیپ های تلویزیونی می ساختیم یا بر سر قیمت آب شرب، چانه می زدیم که یادمان رفت 92 درصد آب کشور در بخش کشاورزی مصرف می شود و فاجعه نیز دقیقاً همین جاست.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از عصرایران،این عکس ها را ببینید: نه یک بمب عظیم الجثه این گودال ها را به وجود آورده ، نه دستگاه های حفاری زمین را کنده اند و نه با یک حفره بزرگ طبیعی مواجه هستیم.

فرونشست زمین

فرونشست زمین

این عکس ها که چند روز قبل در حوالی همدان گرفته شده اند نشست زمین را در این منطقه نشان می دهند. علت نیز کاهش عجیب و غریب سطح آب های زیر زمینی در منطقه و در نتیجه سست شدن طبقات زمین است که نهایتاً به فرونشست زمین می انجامد.

پرداختن صرف به این چند تصویر، موضوع این نوشتار نیست، این عکس ها بهانه نوشتار هستند؛ آنچه این چند سطر را به رشته تحریر در آورده ، نگرانی جدی و دغدغه ای است که درباره مصرف "مرگبار" آب در دشت های کشور وجود دارد.

واقعیت این است که ما در سال های گذشته چنان درگیر ترویج فرهنگ صرفه جویی آب در مناطق شهری بودیم و برایش کلیپ های تلویزیونی می ساختیم یا بر سر قیمت آب شرب، چانه می زدیم که یادمان رفت 92 درصد آب کشور در بخش کشاورزی مصرف می شود و فاجعه نیز دقیقاً همین جاست.
بدیهی است که کشاورزی آب می خواهد ، اما بسیار مضحک است که در قرن بیست و یکم در کشور ما ، عمدتاً آبیاری به همان شکلی انجام می شود که در دوران مادها انجام می شد: آبیاری غرقابی!
این در حالی است که امروزه در دنیا با روش های مدرن و نه چندان سخت و پیچیده مانند آبیاری تحت فشار ، آبیاری قطره ای و ... ، میزان مصرف آب در بخش کشاورزی را بسته به اقلیم و محصول ، تا 5 برابر کاهش داده اند.
در ایران هم ، هر چند برخی مزارع و باغ ها از روش های جدی استفاده می کنند اما هنوز بخش عمده ای از کشاورزی ایران به همان روش سنتی انجام می شود.

نتیجه نیز کاملاً مشخص است. آب های زیر زمینی روز به روز و بهتر بگوییم ، لحظه به لحظه کاهش می یابد، لایه های زمین خشک و سست می شوند و نه تنها در همدان که در اطراف تهران و اصفهان و مشهد و ... زمین نشست می کند و از بین می رود. اگر تا 20 - 10 سال قبل در یک منطقه با کندن چاهی به عمق 5 متر می شد به آب رسید ، اینک در همان نقطه باید 50 متر چاه زد تا به آب زیر زمینی دسترسی داشت. بدیهی است که کشاورزی هم به تبع کم آبی های حاصل از برداشت بی رویه نابود می شود و کشاورزان هم بیکار.

وزارت کشاورزی، به عنوان متولی این بخش ، وظیفه دارد و این وظیفه اش هم تاریخی است که مصرف فاجعه بار آب در این بخش را مدیریت کند. خوشبختانه راه های مدیریت و تقلیل مصرف آب در بخش کشاورزی هم کاملاً شناخه شده است و فقط عزم، مدیریت و بودجه می خواهد، بودجه ای که اگر صرف شود، نه هزینه که در واقع سرمایه گذاری است...در این باره باز هم خواهیم نوشت چه آن که فراتر از بحث های فنی آب ، امنیت ملی و زندگی مان به این موضوع متصل است.

 

برگرفته از سلامت نیوز

سلامت نیوز: اگرچه پیرشدن جمعیت، هشداری مهم برای جامعه ایران قلمداد می شود، اما وضعیت وخیم منابع طبیعی کشور، خصوصا منابع آب نسل در حال پیر شدن ایران را تهدید می کند. طبیعی است که راه برون رفت از تهدید پیر شدن جمعیت، وارد کردن فشار مضاعف و بدون برنامه ریزی بر منابع تهی شده آب کشور نیست و باید برای تامین و مدیریت آن فکری جدی کرد چه برای نسل کنونی، چه نسل های آینده.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد،جمعیت ایران در طول 20 سال از 8/55 میلیون نفر در سال 1370 به 1/75 میلیون نفر در سال 1390 رسیده است. در چنین شرایطی ایران وارد مرحله تنش آبی شده و بخش قابل توجهی از منابع آب زیرزمینی خود را از دست داده است.

مدیریت نادرست آب، کشاورزی کم بازده و افزایش جمعیت را می توان مهم ترین دلایل کاهش تولید غذا در ایران دانست.
اگرچه مسوولان دولتی این افزایش قیمت را به خشکسالی نسبت می دهند، اما آمارهای بخش آب نشان می دهد که بخش کشاورزی ایران، چندان با خشکسالی روبه رو نبوده است. در سال 1380، 770 هزار هکتار از زمین های کشاورزی با 4/7 میلیارد مترمکعب آبی که از شبکه آبیاری و زهکشی سدهای احداث شده روی رودخانه های کشور تامین شده بود، آبیاری شدند
در سال 1944 و در گیرودار جنگ جهانی دوم، ارتش ایالات متحده پایگاهی نظامی را در جزیره «سن ماتیو» واقع در دریای «برینگ» مستقر کرد و برای تامین غذای 19 نفر پرسنل این پایگاه، 29گوزن شمالی را به این پایگاه منتقل کرد. یک سال بعد جنگ به پایان رسید و این پایگاه تعطیل شد. با خروج کارکنان پایگاه، گوزن ها در جزیره باقی ماندند و بدون دشمن طبیعی، آزادانه در جزیره زندگی می کردند. تنها منبع غذایی آنها، پوشش چهار اینچی گلسنگی بود که مساحت 332 کیلومتر مربعی جزیره را پوشانده بود.
12 سال پس از تعطیلی پایگاه، «دیوید کلاین» زیست شناس اداره آبزیان و حیات وحش ایالات متحده به جزیره رفت و جمعیتی رو به رشد از 1350 گوزن را مشاهده کرد. کلاین در سال 1963 وجود 6000 گوزن در جزیره را گزارش کرد. اما سه سال بعد، زمانی که کلاین پا به جزیره گذاشت، انبوهی از اسکلت گوزن های مرده را دید که روی بستر خالی از گلسنگ جزیره به جا مانده بودند. تنها 42 گوزن موفق شده بودند جان سالم به در ببرند: 41 ماده و تنها یک نر که آن هم کاملاسالم نبود. همه گوزن ها بالغ بودند و اثری از گوساله نبود. در نهایت هیچ یک از گوزن ها سال 1980 را ندیدند.
گوزن ها به دلیل نبود شکارچی طبیعی، با افزایش جمعیت انفجاری روبه رو شده بودند و تعداد آنها به قدری افزایش یافته بود که پوشش گلسنگ جزیره توان احیای مجدد نداشت تا غذای آنها تامین شود. اکولوژیست ها به این پدیده «خروج از حد و سقوط» می گویند: پدیده یی که رویارویی تمدن بشری با آن، چندان دور از ذهن نیست.
این پدیده برای برخی جوامع بشری در طول تاریخ رخ داده است. شواهد تاریخی نشان می دهند که سومری ها موفق شده بودند با راه اندازی نظام مهندسی آبیاری پیچیده یی در قرن چهارم پیش از میلاد، به افزایش محصول کشاورزی دست پیدا کنند. همین افزایش غذا باعث شد تا جمعیت آنها بدون بیم گرسنگی افزایش پیدا کند و نخستین شهرهای جهان را به وجود آورند، اما این تمدن دوام نیاورد. دلیل آن کاهش شدید بازدهی زمین های کشاورزی بود و در پی آن تولید گندم به شدت کاهش پیدا کرد و در نهایت تمدن سومری ها سقوط کرد. مشابه همین اتفاق برای تمدن مایاها رخ داد: تمدنی که در سال 250 پس از میلاد مسیح در گواتمالای امروزی به وجود آمد اما کاهش شدید مواد غذایی باعث جنگ های داخلی بین شهرهای مایایی شد و در نهایت عمر این تمدن در سال 900 پس از میلاد به پایان رسید.
اگرچه انسان معاصر با افزایش دانش خود و پیشرفت علم و تکنولوژی توانسته به رفاهی نسبی دست یابد اما همین پیشرفت ها (خصوصا در پزشکی) امید به زندگی او را نیز افزایش داده و باعث شده تا همواره جمعیت بیشتری شانس بقا داشته باشند. جمعیت بیشتر به معنای نیاز بیشتر برای تولید غذا است و به تبع همین اصل، افزایش جمعیت به معنای افزایش استفاده از منابع محدود کره زمین برای تولید غذا است. هر روز زمین های بیشتری زیر کشت محصولات کشاورزی می روند و منابع آب شیرین بیشتری برای آبیاری این محصولات خالی می شوند. تنش های ناشی از کاهش شدید آب و کاهش زمین های بکر برای کشاورزی باعث رقابت های نفس گیری برای به دست آوردن غذا شده: رقابت هایی که در حال تغییر معادلات سنتی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی هستند و کشورهایی را که دسترسی بیشتری به منابع طبیعی از جمله آب و زمین دارند را رفته رفته به قدرت های سیاسی و اقتصادی تبدیل می کنند.
اگر نفت عامل بسیاری از جنگ های قرن بیستم بود، جنگ های قرن حاضر بر سر آب، منابع طبیعی و غذا خواهد بود. جمعیت، وضعیت این متغیرها را تغییر خواهد داد.
پیش بینی اخیر ناسا نشان می دهد که در سه دهه آینده شرایط اقلیمی زمین به کلی تغییر خواهد کرد. به این ترتیب که مناطق نزدیک به خط استوا، با افزایش بارندگی نزدیک به دو برابر، سال هایی پر آب را سپری خواهند کرد اما کشورهای خشک با تنش شدید آبی روبه رو خواهند شد. خاورمیانه و خصوصا ایران، نقطه تمرکز این تنش هستند. کشورهایی که به طور طبیعی سهمی یک سومی از میانگین متوسط بارش ها در جهان دارند و در مقابل با تبخیرِ بیش از سه برابرِ میانگین جهانی روبه رو هستند. اگرچه نفت در قرن گذشته خلاتولید غذا را در خاورمیانه جبران کرده اما تجربه های تاریخی در چند دهه نشان داده که تنش های اقتصادی بر سر قیمت نفت به سرعت به تنش های غذا تبدیل می شود. نمونه مهم این تنش، برنامه «نفت در برابر غذا» در عراق است:برنامه یی که در دهه 1990 و 2000 توسط ایالات متحده اجرا شد. عراق قادر به تولید غذا برای جمعیت 22 میلیونی خود نبود و ناگزیر مجبور به تن دادن به خواسته غرب شد.
اوضاع اما برای همسایه شرقی عراق اندکی متفاوت است. اگرچه ایران با متوسط بارندگی سالانه 235 میلیمتر و متوسط تبخیر سالانه 900 میلیمتر جزو کشورهای خشک جهان محسوب می شود اما میزان بارندگی در مناطق مختلف آن نوسانات مختلفی دارد. بیشترین میزان بارندگی در ایران مربوط به انزلی با بارش سالانه 2000 میلیمتر و کمترین میزان مربوط به کویر لوت با بارش کمتر از یک میلیمتر در سال است. همین نوسان باعث شده تاکنون ایران بتواند از پسِ تولیدِ غذا برای جمعیت خود برآید. با این حال، همین توانایی در سه دهه گذشته با مدیریت نادرست آب و منابع طبیعی و افزایش جمعیت، به شدت رو به افول گذاشته است.
آمارهای وزارت نیرو نشان می دهد که بیش از 130 میلیارد مترمکعب منابع تجدیدپذیر آب در اختیار ایرانیان است که از این میزان 93 میلیارد مترمکعب آب از طریق چاه ها، سدها و روش های دیگر برداشت می شود. 90 تا 92 درصد آب استحصال شده در ایران به مصرف کشاورزی می رسد، نزدیک به 6 درصد به عنوان آب آشامیدنی و بین 2 تا 3 درصد برای صنایع مورد استفاده قرار می گیرد.
با وجود این میزان استحصال آب برای کشاورزی، اما تولید غذا در ایران در سال های گذشته تبدیل به چالشی بزرگ شده است. به نحوی که نه تنها شعار خودکفایی محقق نشده، که در پنج سال اخیر، واردات محصولات کشاورزی نیز افزایش نشان داده است. آمارهای دقیق و قابل اعتمادی از میزان تولید و واردات غذا در سال های اخیر از سوی دولت منتشر نشده است اما با نگاهی به بازار غذا در ایران، دریافتن این نکته که بخش قابل توجهی از محصولات غذایی مهم از جمله گندم، ذرت، برنج و سیب زمینی مورد استفاده در ایران از کشورهای جنوب شرقی آسیا وارد می شوند دشوار نیست.
آمارهای سال 1382 حکایت از این دارند که مجموع مساحت زمین های زیرکشت ایران رقمی بالغ بر 6/17 میلیون هکتار بود که 6/ 11 میلیون هکتار زیرکشت محصولات زراعی یک ساله بود، 4/1 میلیون هکتار را باغ ها تشکیل می دادند و 5/4 میلیون هکتار نیز به صورت آیش نگهداری می شد. هنوز نتایج این آمارها برای سال 1392 منتشر نشده است اما دو دستور محمود احمدی نژاد در سال های 1385 و 1389 به سازمان جنگل ها و مراتع برای در اختیار گذاشتن زمین به کشاورزان باعث شده تا مساحت زمین های کشاور زی برای سال 92 رقمی در حدود 18 میلیون هکتار تخمین زده شود.
با این حال این افزایش زمین، نتوانسته به اندازه کافی تامین غذا برای ایرانیان را تضمین کنید. نخستین شاخص برای این کمبود را می توان در قیمت محصولات جست. شاخصی که البته تابع متغیرهای متعددی چون هدفمندی یارانه ها، افزایش قیمت حامل های انرژی و افزایش دستمزدها است. اما جهش های ناگهانی قیمت غذا، حکایت از آن دارد که علاوه بر شاخص های اقتصادی دیگر، کاهش منابع آب و کاهش بازدهی زمین های کشاورزی نیز در این افزایش دخیل هستند.
برابر اعلام مرکز آمار ایران، قیمت هر کیلوگرم گندم در سال 89 برابر با 318 تومان بود این رقم در سال 90 به 341 تومان، در سال 91 به 436 تومان و در سال 92 با جهشی زیاد به 780 تومان رسید. همین افزایش برای شلتوک برنج نیز وجود داشت. در سال 89 قیمت هر کیلوگرم شلتوک برنج 737 تومان بود که در سال 90 به 950 تومان، در سال 91 به 1223 تومان رسید. اوج قیمت شلتوک در سال گذشته بود که به دو برابر قیمت خود در سال گذشته نزدیک شد و با قیمت 2354 تومان معامله شد. این رقم برای برنج شالی کوبی شده از 3082 تومان سال 91 به 5317 تومان در سال 92 رسید. اما جهش بیش از چهاربرابری قیمت محصولات کشاورزی متعلق به سیب زمینی بود. این محصول در سال 89 با قیمت 279 تومان معامله می شد. سال پس از آن به قیمت 215 تومان رسید و در سال 91 قیمت آن 251 تومان بود، اما در سال 92 با جهشی چشم گیر قیمت هر کیلوگرم سیب زمینی ناگهان 1184 تومان اعلام شد که بالاترین قیمت در تاریخ کشاورزی ایران بود. پیش از این، تنها جهش ناگهانی در قیمت سیب زمینی مربوط به سال 76 بود که با رقم 350 تومان عرضه شد.
اگرچه مسوولان دولتی همواره بخش مهمی از دلایل این افزایش قیمت را به خشکسالی نسبت می دهند، اما آمارهای بخش آب نشان می دهد که بخش کشاورزی ایران، چندان با خشکسالی روبه رو نبوده است. در سال 1380، 770 هزار هکتار از زمین های کشاورزی با 4/7 میلیارد مترمکعب آبی که از شبکه آبیاری و زهکشی سدهای احداث شده روی رودخانه های کشور تامین شده بود، آبیاری شدند. از آن سال تاکنون، همواره بر سطح زیرکشت زمین های کشاورزی و میزان آب ورودی از شبکه های آبیاری و زهکشی افزوده شده است. تا جایی که در سال زراعی 91-90، 6/1 میلیون هکتار زمین کشاورزی با حجم آب 4/14 میلیارد مترمکعب آب ورودی شبکه ها آبیاری شدند اما در همین سال ها، واردات محصولات کشاورزی متوقف نشد.
علاوه بر زمین هایی که از طریق شبکه های آبیاری و زهکشی آبیاری می شوند، بخش عمده یی از زمین های کشاورزی زیر کشت آبی، از طریق چاه ها آبیاری می شوند: چاه هایی که سفره های آب زیرزمینی را به سطح می کشند. بر اساس گزارش های متعدد وزارت نیرو و وزارت جهاد کشاورزی، سطح آب های زیرزمینی در اغلب مناطق خشک ایران سالانه از چند سانتی متر تا یک متر افت می کنند. اگرچه ممکن است این عدد ناچیز به نظر برسد اما از نظر علم مدیریت آب، افت متوسط سطح آب های زیرزمینی به میزان چند سانتی متر، یک فاجعه محسوب می شود. به عنوان مثال افت آب های زیرزمینی در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه 20 سانتی متر بوده است که خشک شدن دریاچه ارومیه، یکی از تبعات آن است.
این افتِ سطح آب های زیرزمینی باعث می شود تا هر سال کشاورزان مجبور باشند چاه ها را عمیق تر کنند که این کار علاوه بر خالی کردن منابع تجدیدناپذیر زیرزمینی، باعث افت کیفیت آب و تحمیل هزینه های بیشتر بر کشاورزان می شود. علاوه بر تبعات اقتصادی، با این کار زیرساخت های کشاورزی نیز با آسیب روبه رو خواهند شد. به عنوان مثال، در منطقه رفسنجان کرمان که زیر کشت گسترده پسته بوده است، سطح آب سالانه بیش از 80 سانتی متر افت می کند و همین مساله باعث «فرونشست» زمین شده است. فرونشست به معنای مرگ منبع آب زیرزمینی و نابودی تمامی چاه های آب یک منطقه است. گزارش هایی از دشت های خراسان نیز حکایت از افت سالانه یک متر از سطح آب های زیرزمینی دارد.
تمامی این موارد در شرایطی است که جمعیت ایران در طول 20 سال از 8/55 میلیون نفر در سال 1370 به 1/75 میلیون نفر در سال 1390 رسیده است. در چنین شرایطی ایران وارد مرحله تنش آبی شده و بخش قابل توجهی از منابع آب زیرزمینی خود را از دست داده است.
مدیریت نادرست آب، کشاورزی کم بازده و افزایش جمعیت را می توان مهم ترین دلایل کاهش تولید غذا در ایران دانست. آمارهای رسمی وزارت جهادکشاورزی این موضوع را تبیین می کنند که میانگین بازدهی آبی زمین های کشاورزی در ایران در حدود 40 درصد است اما آمارهای غیررسمی این عدد را کمتر از 35 درصد نشان می دهند. به این معنا که در خوشبینانه ترین حالت، 60 درصد از میزان آبی که در زمین های کشاورزی صرف آبیاری می شوند، هدر می روند. بازدهی آبی زمین های کشاورزی اروپا بیش از 70 درصد اعلام شده است. اما از سوی دیگر، مدیریت بخش کشاورزی نیز برای جبران این هدررفت نه تنها اقدام به اجرای برنامه یی جامع برای افزایش راندمان نکرده که با تشویق کشاورزان سعی در افزایش سطح زیرکشت کشاورزی داشته است تا از این طریق بتواند اندکی کمبود غذا را جبران کند. در حال حاضر میانگین تولید گندم در هر هکتار حدود 6/1 تن در ایران است در حالی که میانگین جهانی عددی بیش از پنج تن را نشان می دهد.
اکنون از سویی سیاست های کلان کشور با اعلام خطر «پیر شدن جمعیت» به سوی تشویق جامعه برای افزایش جمعیت تغییر مسیر داده است و از سوی دیگر زیرساخت های کشاورزی و منابع طبیعی کشور توان تولید غذا برای جمعیت فعلی را ندارند و بخش قابل توجهی از غذای مورد نیاز در کشور از طریق واردات تامین می شود، وارداتی که گاه از طریق پرداخت پول و گاه از طریق تهاتر نفت انجام می شود. در صورت به وقوع پیوستن پیش بینی ناسا و افزایش جمعیت کشور با رشد فعلی شرایط به مراتب دشوارتر از وضعیت فعلی خواهد شد. بنابراین اگرچه پیرشدن جمعیت، هشداری مهم برای جامعه ایران قلمداد می شود، اما وضعیت وخیم منابع طبیعی کشور، خصوصا منابع آب نسل در حال پیر شدن ایران را تهدید می کند. طبیعی است که راه برون رفت از تهدید پیر شدن جمعیت، وارد کردن فشار مضاعف و بدون برنامه ریزی بر منابع تهی شده آب کشور نیست و باید برای تامین و مدیریت آن فکری جدی کرد چه برای نسل کنونی، چه نسل های آینده.

 

برگرفته از سلامت نیوز

سلامت نیوز :«تا آبانماه تنها دو نوبت باران می بارد»، «سد لار و لتیان خشک شدند»، «روحانی: به طور جدی در مصرف آب صرفه جویی کنید» این ها چند گزاره خبری هستند. نه! این جملات چند گزاره خبری هولناک هستند!

به گزارش سلامت نیوز به نقل از پایگاه خبری الف بحران آب در ایران به وضعیتی غیر متعارف دچار شده است. منابع آبی به پایین ترین سطح خود رسیده و دشت ها برای خشک شدن از همدیگر سبقت می گیرند. برداشت آب از سفره های زیر زمینی به بالای ۸۰ درصد رسیده و حالا تبخیر زیاد، بارش کم و برداشت بی رویه، سفره های زیر زمینی را هم خالی کرده و کاسه چشم سدها را خشکانده است. نیمی از حدود ۶۰۰ دشت ایران دیگر غیر قابل بازگشت هستند.

اینها و نمونه های بیشری از بی ملاحظگی سرزمینی به روشنی مشخص کرده است که دور جدید کم آبی و خشکسالی در ایران آغاز شده و از همه سو سایه مرگ را می توان بر سر طبیعت و تنوع زیستی کشور دید. خشک شدن جنگلهای زاگرسی، مرگ گونه های جانوری بر اثر بی آبی و حالا هم خشک شدن سدها در شهرهای مختلف کشور نشان می دهد بی تفاوتی نسبت به توسعه پایدار چطور می تواند بیش از همه حیات انسانی را تهدید کند.

گستردگی و فراگیر بودن بحران آب نشان می دهد؛ تغییر اقلیم نقش به مراتب کمتری به نسبت سوء مدیریت در کاهش و نابودی منابع آبی در ایران داشته است. اگرچه دوران کم بارشی در ایران آغاز شده و مدیریت بحران در ایران باید خود را برای شرایط ویژه ای در آینده آماده کند.

تا همین یک سال پیش شاید کمتر مقام دولتی حاضر بود بپذیرد کشور با بحران آبی و اثرات محیط زیستی ناشی از کمبود آن مواجه است.

تذکرهای مدام رسانه ها و کارشناسان راه به جایی نبرد اما در همین چند ماه اخیر وزیر نیرو، مقامات وزارت کشاورزی و کارشناسان و مدیران سازمان محیط زیست نسبت به بحران آب بیمناک شده و قرمزی وضعیت را درک کرده اند.

حالا همه یکصدا نسبت به کاهش منابع آبی، افت سفره های زیر زمینی، خشکی تالاب ها و دشت ها و دریاچه ها هشدار می دهند اما آنچه سبب شد رئیس جمهوری از مردم بخواهد در مصرف آب به شکلی جدی صرفه جویی شود، عمق فاجعه و بحران زیستی در ایران را نمایان می سازد.

کشاورزی ناپایدار متهم ردیف اول است. مصرف بی اندازه آب در کشاورزی سنتی، سبب شده منابع آبی کشور، ظرف سه تا حداکثر چهار دهه به پائین ترین سطح خود نزدیک شوند. اگر برای نمونه سری به اطراف دریاچه های [سابق] کشور بزنید متوجه می شوید باغات سیب در اطراف دریاچه ارومیه، جالیزهای خیار و کاهو و گوجه در اطراف دریاچه پریشان و سبزی محصولات در کرانه خشکیده تالاب های کشور چگونه شاهد مرگبار مهمترین اکوسیستم های کشور هستند و کشاورزان تربیت نشده و بدون ناظر چگونه آب را از عمق زمین با هزارن تلمبه غیر مجاز، بیرون کشیده و شیره زمین را مکیده اند!

باغ ها پر بار و جالیزها پر محصولند اما از دریاچه ها چه چیزی باقی مانده جز توده ای خاک خورد شده که خود کانون جوشش گرد و غبار و زمینه آلایندگی وسیعی برای کل کشور فراهم آورده است. تنش های اکولوژیک در دشت های استان فارس، تهران، خراسان، یزد و سمنان و... خود را به وضوح نشان داده است.

ایران نه تنها در مدیریت اکوسیستم های آبی از میان ۱۳۲ کشور جهان رتبه ۱۳۰ را دارد بلکه در مصرف حفره های درونی زمین مخرب ترین کشور دنیا لقب گرفته است.

خالی شدن سفره های زیر زمینی از آب به دلیل برداشت بی رویه برای کشت محصولات کشاورزی کار را به جایی رسانده که بی شک امنیت ملی در ایران به وضعیت نامطلوبی مبتلا خواهد شد.

با این حال اگر شیوه های آبیاری و کشت محصولات کم مصرف و سازگار با اقلیم های متفاوت در کشور اصلاح نشود و مشارکت عمومی در این میان بوجود نیاید، به زودی شاهد نزاع های محلی و برخوردهای قبایل و گروهای مردمی بر سر توزیع منابع آب خواهیم بود.