- ۱ نظر
- ۲۸ آذر ۹۳ ، ۲۰:۵۷
- ۱۲۱۰ نمایش
پس بیایید از چاپ قبض های کاغذی انصراف بدهیم.
پنجاه سال پیش، زمانی که جمعیت در این سیاره کمتر از نیم جمعیت کنونی آن بود، درک مشترک می گفت که آب یک منبع بینهایت است. مردم مانند امروز ثروتمند نبودند، کمتر کالری مصرف میکردند و گوشت کمتری میخوردند، بنابراین آب کمتری برای تولید مواد غذایی نیاز بود. آنها به یک سوم حجم آبی که ما در حال حاضر از رودخانه برداشت میکنیم نیاز داشتند. امروز، رقابت برای منابع آب بسیار شدید تر است. دلیل این است که در حال حاضر بیش از هفت میلیارد نفر بر روی زمین وجود دارند، مصرف گوشت و سبزیجات و آب در حال زیاد شدن است و رقابت برای آب در بخشهای صنعتی، شهری و سوختهای زیستی بیشتر شده است.
اما در ایران، طبق پیش بینیها در سال ۱۴۰۰ سرانه آب به کمتر از ۱۴۰۰ مترمکعب برای هر فرد در سال خواهد رسید و این به معنی ورود به بحران آبی است. طبق آمارهای رسمی و به اعتقاد کارشناسان، ایران درآستانه بحران آب به سر می برد و طی سالهای آینده تامین آب به یکی از بزرگ ترین چالشهای کشور دربسیاری از استانها، شهرها و مناطق تبدیل خواهد شد. ایران ازنظرجغرافیایی دربخش نیمه خشک و خشک جهان قرارگرفته، میانگین بارش درایران حدود ۲۵۰ میلیمتراست درحالی که میانگین جهانی حدود ۸۵۰ میلیمتر است که بیش ازسه برابر میزان بارش در ایران است.
با افزایش مصرف روز افزون آب شیرین، منابع آن با سرعت هر چه بیشتر رو به اتمام است. این روز ها بحث صرفه جویی در مصرف آب در ایران هم شدت گرفته و حتی کار به شایعاتی همچون “تهران تنها تا ۲۰ روز آینده آب دارد” رسیده است. اما این بحث تا چه حد می تواند جدی باشد؟ کمبود آب باعث بروز چه مشکلاتی خواهد شد؟ آیا تنها تشنگی، تغذیه و بهداشت مشکلات نسل آینده هستند یا این موضوع می تواند تبعاتی مانند جنگ نیز داشته باشد؟
ایران با وجود منابع کم آب شیرین، جزو پر مصرف ترین کشورهای دنیا قرار می گیرد
اینفوگرافیکی که سایت دیجیاتو برای شما آماده کرده است به این سوالات شما پاسخ خواهد داد. خواهید دید که ایران با وجود منابع کم آب شیرین، جزء پر مصرف ترین کشورهای دنیا قرار می گیرد و در آینده ای نزدیک همه ما تحت فشار کمبود آب شدید خواهیم بود. حال خودتان فکر کنید که علاوه بر مشکلات اقتصادی و غیره ای که هم اکنون با آن درگیریم، کمبود آب نیز به این مشکلات اضافه شود. بهتر نیست که با کمی دقت سهمی در جلوگیری از این بحران داشته باشیم؟
روز، سکوت، کویر
فاطمه جمالپور
«اگه اینطوری پیش برود، ما مشکل پیدا میکنیم. هیچی نداریم بفروشیم بریم شهر. از بدبختیمان است که اینجا گیر کردهایم.» اینها را میگوید و دستههای فرغون را از زمین بلند میکند و میرود. داخل فرغون چهار دبه چهارلیتری آب است؛ سهم هرخانوار روستا در هر 48ساعت که گاهی به دو دبه هم کاهش مییابد. در مسیر زن به خانهای میرسد که در حیاتش یک منبع قرار دارد و زنان روستا صف کشیدهاند برای پرکردن دبههایشان. پنج، ششتایی میشوند و هفت، هشت بچه قدونیمقد اطرافشان پرسه میزنند. چادرها را دور کمرشان بستهاند، با دامن و شلوار و بلوز و دمپایی پلاستیکی. پاهای خاکگرفته. صورت و لباس بچهها به چرک نشسته. هر 48ساعت، نیمساعت آب آشامیدنی باز میشود و تنها به این یک خانه میرسد که در پاییندست روستا قرار گرفته است. سهم هر خانواده پنج، ششدقیقه است.
اینجا روستای «کلو» در 120 کیلومتری جنوب دامغان و در دل دشت کویر است. جاده از دشت دامغان و کوهپایهها میگذرد تا به دشت یزدانآباد و سر کویر میرسد.
یکسالی است که خشکسالی و بحران کویر مرکزی را درنوردیده و به روستاییان رخ نشان داده. اینجا مردم آب آشامیدنی ندارند: «به خاک سیاه نشستهایم.» آرام صحبت میکند؛ خیلی آرامتر از صدای زوزه باد در کویر و وادارت میکند گوشها را تیز کنی و چشمها را ریز.
زهرا 20ساله است. یک پسر چهارساله و دختری یکسالونیمه دارد. شوهرش رفته شهر برای کارگری و او ناچار است چرخ زندگی را در میانه بحران بیآبی بچرخاند: «سخته، بچههامون هم کوچیکن. مجبوریم خوابشان کنیم و بیاییم آب ببریم. بعضی روزا که کمتر است دوتا دبه میگیریم. برای حمام آب از قنات میاریم با فرغون هفتهای دوبار آبگرمکن را پر کنیم. لباس و ظرف را هم میبریم سر قنات. بیشتر مردم رفتند. حدودش را نمیدانم زیاد بودیم الان بیشتریا رفتند. ما نمیتونیم بریم شهر. خیلی گرون است اجاره و اینها. نمیتوانیم بدهیم. خیلی سخت است و اذیتیم. زمستانها خیلی سختتر میشود. نمیشود بروی سر قنات. بچههامان کوچکند. مریض میشوند. همهاش مریضند. الان دوسال است اینطوری است. امسال بدتر شده پارسال آب تا محلههامان میآمد. یکی،دوخانه در هر محله آب داشتند الان فقط همین یک خانه آب دارد.»
خشکسالی از پی زلزله
پارسال اینجا زلزله آمده و امسال خشکسالی گریبانشان را گرفته است. آب آشامیدنی روستاها قطع شده، قنات روستا کمآب شده، کشاورزی از بین رفته و آنقدر سختشان شده که خانههای نوساز پس از زلزله را رها کردهاند و رفتهاند شهر، در شهر هم تنها کارگری و اجارهنشینی انتظارشان را میکشد. برای هر خانه هم 16میلیونی وام بدهکارند و قسط.
در کنار روستای «کلو» روستای «شیمی» قرار گرفته است. سربالایی میرسد به زمین بازی کودکان با یک تاب، سرسره و... که وسایل بازیاش جز یک تاب بر زمین وارونه شدهاند. پاییندست زمین بازی قنات دارد نفسهای آخرش را میکشد. نیملیتر آب در ثانیه. زنی کمسنوسال لباسها را درون جوی باریکی که از استخر قنات جاری است ریخته و نشسته به شستوشو. سه پسربچه دوروبرش جستوخیز میکنند با لباسهای وصلهشده خاکآلود. همه اینجا چهرههای بور دارند، زردی موها زیر نور آفتاب برق میزند. با صورتهای ککمکی آفتابسوخته. لباسها را روی هم تلمبار میکند. دست از شستن میکشد: «شوهرم بیاد صحبت کنه. اصلا آب نیست. محتاج یک لیوان آبیم. آب آشامیدنیمان از «دهنب» میاد. کم میاد خیلی. ما در خانههامان آب نداریم. محتاج یکقطره آبیم.» بچهها رفتهاند دنبال همسرش و مرد از راه میرسد. قدبلند و چهارشانه است. قبل از هرچیز برق زنجیر طلای دور گردنش چشمم را میگیرد. میگوید: «از نظر آب خیلی در مضیقهایم. تانکر اصلا نمیاد. امسال فقط دوتا تانکر آب آوردن. آب خوردن را میرویم از ده «توچاهی» میآوریم. با ماشین میرویم و 20لیتری آب میآوریم. قبلا اینجا صد تا خانوار جمعیت داشته الان 10 تا خانوار.»
معتمد محل را هم صدا میزنند. پیرمرد خمیدهای است. عبا به تن دارد و عصابهدست، تعارف میکند که بفرمایید داخل چایی در خدمت باشیم و تو فکر میکنی چهار استکان چایی هم برایشان چهار استکان آب است در این برهوت. کوچه خاکی به باغستانی تقریبا خشکشده منتهی میشود. معتمد پیر میگوید: «ما در اثر بیآبی خیلی در مضیقهایم. از سر بیآبی، حاصل نداریم، درخت نداریم. قبلا گندم میکاشتیم، جو میکاشتیم، یونجه میکاشتیم برای داممان، زردآلو برمیداشتیم حاصل. خلاصه اموراتمان میگذشت. در اثر خشکسالی واقعا بدبخت شدیم. سه، چهارساله شروع شده. قبلا هم کشاورزی بود، هم دامداری و هم قالیبافی. 70تا خانوار بودیم. الان 10تاییم. اگه اینطور باشد ما با این پیرمردیمان باید برویم دامغان سکنی بگیریم و آنجا هم که خانه نداریم. سخت است.»
همسرش تایید میکند که «آب لولهکشیمان ششماهی است از ریشه قطع شده.» قادری، کارشناس امور آب میگوید: «دوتا چاه کندیم برای روستای شما اما هیچکدام به آب نرسید.» قاسمی، عضو شورای روستا میفهمد خبرنگاری از تهران آمده و زنگ زده که: «شیمی 70خانوار داشته الان 10، 15تا شدهاند که، هفت، هشتتا هم بگومگوی رفتنشان است. مردم از سر ناچاری و زور بیآبی خانههای نوساز بعد از زلزله را خالی کرده و رفتند.»
در روستا که بچرخی خبری از اهالی نیست. کوچههای خاکی در سکوت فرورفتهاند و جز معدود بچههای خردسال کسی را نمییابی. بر دیوارهای تمام خانهها گچ مالیدهاند تا جلو چشمزخم را بگیرد. جاده بهسمت دامغان بازمیگردد و کمی بعد از روستاهای «کلو» و «شیمی» مرکز بخش، روستای «کوهزر» قرار گرفته. اینجا تا سالهای سال معدن طلا بوده؛ معدنی که برای چندینسال دست روسها و آلمانها بوده و طلا استخراج میکردند و تا آنموقع وضعشان خوب بوده تا ذخیره طلا ته میکشد و رو میآورند به کارگری، دامداری و کشاورزی فصلی. میتوانی رد این تاریخ را در نام و نام خانوادگی برخی اهالی بیابی؛ همچون ابوالفضل جرج، امین جرج... . بیآبی گریبان کوهزریها را هم گرفته. بر در و دیوار تمام خانهها علاوهبر گچها چشم نقاشی شده تا جلو چشمزخم را بگیرد و غیر از آن پیتهای پلاستیکی و حتی صندلیهای پلاستیکی شکسته از در و دیوار خانهها آویزان است تا مانع چشمخوردن شود.
نه آب داریم نه نان
زن میانسال با پیراهن آبی گلدار و پاهای برهنه بر آستانه در ایستاده. شوهرش را صدا میزند برای صحبت. درون حیاط یک منبع آب هست برای اهالی دوخانه. مرد میگوید: «خانم اینجا آب هیچی نداریم. چهارروزی یکساعت آب را باز میکنند. اینجا200وخردهای خانوار داشته که نیمیشان رفتهان. شغلمان کارگری است. قبلا بهار که میشد کشاورزی و دامداری میکردیم و من 30، 40تا گوسفند داشتم اما از ناچاری که تلف نشوند فروختم.» دم در ورودی پیرزنی از راه میرسد و بیمقدمه میگوید: «خانم بنویس بچه و پیرمون همه گشنهان و اشاره میکند به پسرک جوان که: «یهبچهای مثل این کارگر به شهر بره با سه بچه و اجارهخانههایی به این بالایی چیکار کنه؟ بهخدا همه دارن میرن. فرار میکنن از گشنگی. نه آب داریم، نه کار داریم، نه کمکی میرسه.دار و درخت و باغ داشتیم همه خشک شده. بهخدا دولت به فکر روستاها نیست.»
روستای سالمندان
50،60کیلومتری از کوهزر تا «رشم» و ورودی کویر فاصله است. روستای رشم یا آنگونه که تابلو ورودیاش میگوید «قطب گردشگری رشم» ورودی سر کویر است. جاده کویری صاف و هموار میرسد به کوهپایهها و بعد رشم قرار گرفته در انتهای کوهپایهها و دشت آغاز میشود و میرسد به کلو و شیمی و کوهزر و... . قدیمیها میگویند پیشترها جای دشت، دریا بوده و رشم بندرش.
منظره روستا از جاده غمانگیز و دلهرهآور است. جای خالی کشتهای هرساله زرد شده و تنها یکتکه زمین سبز بر کوهپایه باقی مانده است. مرد بیل میزند و از رد هر بیل خاک بلند میشود. دو زن بقچههای بزرگ گون را که غذای دامهاست بر سر میگذارند و میروند سمت روستا. وارد روستا که میشوی دبستان عشایری قرار گرفته و والدین در انتظار پایان نخستین روز تحصیلی فرزندانشان. خیلی نیاز به توضیح نیست. «آب» که بگویی سر درددل همهشان باز میشود آنقدر که دیگر صدا به صدا نمیرسد: «چشمههای روبهرو رو ببین. همه خشک شدن، زراعت از بین رفته. این دو، سهروزه پنج تا خانوار رفتن. همه دارن کوچ میکنن. جوونا همه میذارن میرن. ماییم و یه یارانه 45هزارتومنی. با همین زندگی میکنیم. پول نان هم نداریم از یکسال پیش اینطوری شده. هیچی نداریم. قبلا جو میکاشتیم، یونجه، پنبه، ارزن، همهچیز. اما الان فقط نیم من گوجه کاشتهایم.»
زن جوان دیگری میگوید: «خدایی تو کوچه ما نان ندارن بخورن. بیا برو مدرسه ما را ببین. الان 11 تا بچهان. قبلا 30 تا بودند. اینطور پیش برود مدرسه تعطیل میشود مدرسه را جمع میکنن، بچههامان مثل خودمان بیسواد میشوند.» زن میانسال دیگری دستهایش را میآورد جلو که: «دستهای من را نگاه کن. شب به شب با وازلین چرب میکنم. زن و مرد از صبح تا شب کار میکنیم هیچ درآمدی نداریم.» دستهایش را پس میکشد و نگاهم همچنان روی ترکهای عمیق و تازه انگشتانش جا میماند. اینجا مردم آب آشامیدنی دارند. دولت برایشان چاهی بر روی گسل زده اما چشمهها رو به خشکی است و از کشاورزی و دامداریشان چیزی نمانده است. مرد جوان میگوید: «آبخوردن داریم اما یک لقمه نان هم باید باشد که بخوریم.» مردی دیگر که 18سال مسوول شورای روستا بوده و حالا هم پسرش عضو شوراست سوار بر موتور از راه میرسد: «جوانها روز به روز دارند از آبادی میروند کی میماند؟ سالمندان. میشود روستای سالمندان. دامداری ما از بین رفت 15هزار دام داشتیم، شد 1500. 500 خانوار شده 100 تا خانوار. اینها هم هی دارند میروند. من از شش پسرم پنج تا رفتند. چرا؟ چون کار نیست. وامهای کشاورزی و خانههای نوسازیشده زلزله برای مردم معضل شده. سال81 به مردم وام دادند؛ موعد پرداختش سربهسر شده با قحطی و خشکسالی. مردم را گرفتارکردند و بهخاطر وامها حکم جلب و زندان صادر شده.»
دعوت میکنند داخل خانهشان. پذیرایی با نان و کره و پنیر محلی که پیشتر سوغات روستاشان بوده اما حالا حتی کفاف خودشان را هم نمیدهد. مرد دیگری میگوید: «دیروز پسرهام برگشتن گرگان، فشار زنم رفت رو 25. اگه اینجا کار باشه نمیرن. دوست هم ندارن شهر را و ناراحتن، اما اینجا باشند چه کار کنند. چند خانوار هم همین چندروز کوچ کردند. موقع خداحافظی اینقد گریه کردیم، مردیم.»
مرد جوانی به مهندس قادری، امور آب میگوید: «از یک دره در همین حوالی صدای آب میاد. مهندسی که از تهران اومده بود، میگفت صدای باده اما نه آبه، آقای مهندس بیا یه نگاهی بنداز، اگه اونجا آب پیدا شه، میریم اونجا کشت میکنیم اصلا.»
بیابان را سراسر مه گرفته
مسیر برگشت همان جاده تخت و همواری است که بیابان احاطهاش کرده و انتهای بیابان به کوهها میرسد: «بیابان را سراسر مه گرفته» و هر چند دقیقه گردبادی بلند میشود و زوزهکشان به این سو و آن سو میرود. انبوه کوره قناتهای خشک شده و کلاتهای ویران از چشم میگذرد. در مسیر دو مرد مشغول حفر قناتند برای روستای یزدانآباد. آب کم شده و باید حفر کنند تا سفره آب بالا بیاید. پشتههای خاک بیرون آمده اطراف قنات را احاطه کردهاند. با قطبنما مشغول جهتیابیاند. یکیشان داخل قنات است. در عمق 33متری و دارد 10متر، 10متر در آن عمق میکند و جلو میرود. هر10متر یکماه طول میکشد. قناتی دومیلیونتومان عایدیشان است. در دهانه قنات جای دست و پاهاست برای بالاوپایین رفتن و ریسمانی برای چنگزدن. یکیشان میگوید: «هرچه آب است را چاه باغ پسته در همین حوالی برداشت میکند.»
بیشترین خشکسالی امسال در استان سمنان بوده
مسیر رفتوبرگشت داخل ماشین همراه است با توضیحات مهندس قادری، کارشناس آب اداره آبهای زیرزمینی دامغان. گهگاه صدایش در باد گم میشود و جملهها نیمه به گوش میرسد. میگوید: «دیگر نمیتوانیم بیاییم به روستاها سر بزنیم. آنقدر که مردم میپرسند چه میشود و ما جوابی نداریم. بیشترین خشکسالی امسال در استان سمنان بوده است. تمام درصد تغییرات بارش و آبدهی نسبت به سال قبل منفی است. 15،10سال اخیر که مجوز چاه عمیق دادند، سطح آب ایستابی پایین رفت و جز معدود قناتها همه خشک شدند. علتش این است که تکنولوژی همیشه میآید به اثراتش فکر نمیکنند و بعد این اتفاقها میافتد. هزینه احیای هر قنات یکمیلیاردتومان است و بهصرفه نیست هرچند قنات آسیبی به آبهای زیرزمینی نمیرساند.»
خط راه آهن تهران- مشهد آبستن حادثه
یک روستا آب آشامیدنی دارد و آب کشاورزی ندارد یکی کشاورزی دارد و آشامیدنی ندارد و یکی هیچکدام را ندارد. برای یافتن نمودهای عینی خشکسالی نیاز به رفتن تا دل کویر و روستاها نیست حتی در دفتر مهندسخراسانی مدیر اداره آبهای زیرزمینی دامغان هم میتوان نمودش را یافت آنجا که کشاورز برای کمکگرفتن آمده که: «آب چاهام هفتمتر افت پیدا کرده» و در پی احیا و بررسی علتش بود. اینجا قیمت چاههای آب تا دومیلیاردتومان هم میرسد.
اما روایت خشکسالی در سمنان تنها روایت کویرنشینان روستایی نیست. خیلی نزدیکتر در 10دقیقهای شهر سمنان، خشکسالی ردش را در فرونشست زمین نشان داده، در حفرههای بزرگ که به خط راهآهن و جاده میرسد. مهندسمحمد حسینی کارشناس آب سمنان میگوید: «زمینی که دچار فرونشست میشود دیگر برگشتناپذیر است. دیگر نمیشود هیچ استفادهای از آن کرد حتی اگر اقیانوس آرام را هم بیاوری و آبش را اینجا خالی کنی، این زمین دیگر برنمیگردد.» سفره آب زیرزمینی در اثر برداشتهای بیرویه پایین میآید و زمین خاصیت ارتجاعیاش را از دست میدهد چراکه دیگر خلل و فرجش آب ندارند. جاده چاه پیزومتر همان چاهی که با آن سطح آب زیرزمینی را رصد میکنند، در اثر فرونشست از بین رفته. حتی گونها هم از حفرههای عجیب و هولناک فرونشست در امان نماندهاند. ریشههای گون سازگار معلقمانده میان حفرهها و درختچه در حال جانکندن است: «بهخاطر فرونشست، دیگر توسعه شهر سمنان از جنوب امکانپذیر نیست. تنها سمنان نیست، جنوب تهران و همدان هم به فرونشست دچارند و در همدان یک نیروگاه سیکل ترکیبی قرار دارد که حفرهها تا صدمتریاش پیش رفتهاند و تا دوسال دیگر نیروگاه خراب میشود.» هرسو که سر را بچرخانی حفرهها و ترکها را میبینی؛ ترکهایی که کمی دیگر حفره میشوند؛ حفره 30متری با عمق یکمتر، هشتمتری و حفره بزرگ چنددهمتری با ترکهای عمیق. مهندسحسینی میگوید: «در دشت همدان حفره با عمق 30متر و قطر 50متر هم دیده شده است. چاه پیزومتر 15سانتی بیرون زده است. البته که چاه حرکت نکرده، زمین در این هفتسال احداث چاه 15سانت فرونشسته است.» کمی آنسوتر ترکها و حفرهها به راهآهن رسیدهاند. جاده ترکبرداشته با تل خاک و بتن سعی در مهار فرونشست داشتهاند اما موفق نشدهاند. خط آهن
تهران - مشهد با ترکهای هولناکش آبستن حادثه فرونشست است.
مهندساحسانی مدیر آب شهرستان سمنان میگوید: «دشت سمنان سالانه 76سانت افت دارد و دلیلش این است که خرج بیشتر از دخل است. در تمام کشور مشکل افت سفره وجود دارد و یکی از علتهایش این است که کشاورزی ما سنتی است با راندمان 33درصد، حال آنکه راندمان کشاورزی مدرن 85درصد است. هرچه اضافه برداشت بیشتر باشد، سطح آب زیرزمینی پایینتر میرود کیفیت آب و راندمان کشاورزی پایین میآید و در نهایت فرونشست اتفاق میافتد. این درحالی است که اینها ذخایر هزارساله است و برای نسل بعد چیزی نمیماند.»
لینک خبر از روزنامه شرق : http://sharghdaily.ir/?News_Id=44665
سلامت نیوز: مردم تهران سال هاست که شیر آب را باز میکنند و هر قدر میخواهند آب برمیدارند اما خیلیها نمیدانند این آب چگونه تأمین میشود و چه راهی را در لولهها طی میکند تا به خانههایشان برسد.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه ایران،تهرانیهایی که بهطور متوسط در هر شبانه روز 3 میلیون متر مکعب آب برمیدارند و در هر ثانیه هم 33 متر مکعب که در پیک مصرف به 40 متر مکعب هم میرسد. این مدل مصرفی بیسرو سامان تا جایی پیش رفته که مصرف تهرانیها 2 برابر و مصرف کل کشور به 3 تا 4 برابر استانداردهای جهانی میرسد و ایران را رکورددار مصرف میکند. آن هم مصرف منابعی که زنگ خطر برایشان به صدا در آمده و دیگر رمقی برایشان نمانده. آنقدر بیرمق که ارتقایی مدیر عامل آب منطقهای تهران از کاهش بارندگیها و وضعیت نابهنجار سفرههای آب زیرزمینی خبر میدهد: «بارندگیها نسبت به سالهای قبل خیلی کمتر شده. به قدری کمتر که حالانسبت به 46 سال قبل، 34 درصد کاهش بارندگی داریم و نسبت به سال قبل هم 16درصد عقب هستیم. این یعنی میزان بارندگیهای امسال تا قبل از تابستان 200 میلیمتر بوده در حالی که سال گذشته این میزان به 238 میلی متر و در 46 سال قبل به 304 میلی متر میرسیده است. این وضعیت بارندگی وخشکسالی پیاپی در دو سال اخیر، 20 درصد روان آبها را کاهش داده و مخازن آب سدها را بشدت خالی کرده است. مصرف بیش از حد استاندارد، خشکسالیهای مداوم و بخیل شدن آسمان، ارمغان دیگری هم داشته و آن هم کاهش سفرههای آب زیرزمینی و نشست دشتهاست.>
بر اساس گزارش سازمان زمینشناسی، دشتهای جنوب تهران از جمله قرچک، ورامین، شهریار و... به تناسب از 2 تا 12سانتیمتر فرونشست داشتهاند.
مدیرعامل آب منطقهای تهران، یکی از علتهای اصلی این موضوع را پایین رفتن سطح آبهای زیرزمینی عنوان میکند که با توجه به برداشتهای بیش از اندازه مجاز و غیر مجاز رخ داده است: «شرایط 8 دشت تهران به جایی رسیده که کاهش آبهای زیرزمینی، کسری مخزن سدها را هم افزایش داده است. به همین دلیل تغذیه مصنوعی در رودخانه کرج و دشت ورامین و چند نقطه دیگر انجام میشود و در رود کن نیز با همکاری شهرداری در آینده اجرا خواهد شد. اما میزان برداشت از سفرهها بیش از چیزی است که آب به آنها نفوذ میکند. به همین منظور یکی از برنامههای عمده استفاده از پساب است. یک میلیارد متر مکعب آب سالانه وارد تهران میشود که 700 میلیون متر مکعب آن پساب است. تاکنون توانستهایم سالانه 200 میلیون متر مکعب آن را به دشت ورامین ببریم و اگر 500 میلیون دیگر هم اجرا شود و بتوانیم آن را منتقل کنیم بخشی از کمبود سفره با انتقال به دشتها جبران میشود.> وضعیت موجود، کشاورزان جنوب تهران را هم با شرایط بدی روبه رو کرده است و به گفته ارتقایی، سالجاری در بخش کشاورزی از سد ماملو و امیرکبیر توانستیم فقط حداقلی را تأمین کنیم که کشاورزان آسیب نبینند اما کشاورزان دشت ورامین، پاکدشت، پیشوا و قرچک هماکنون با مشکل کم آبی مواجه هستند و بیشتر از آبهای زیرزمینی و آب چاهها استفاده میکنند. <ما 5 متر مکعب در ثانیه پساب جنوب تهران را به دشت ورامین منتقل میکنیم و به دشت شهریار و رباط کریم نیز 3متر مکعب بر ثانیه منتقل میشود اما همچنان کشاورزان با مشکل کم آبی روبه رویند.»
گلوی خشکیده اهالی جنوب تهران
اما وضعیت در همه جای کلانشهر تهران هم یکسان نیست و محلههایی هستند که مردم آنها با بحران کم آبی بیش از نقاط دیگر دست به یقه شدهاند و در حالی که هنوز در خیلی از محلات، آب آشامیدنی به آسانی هدر میرود و گوش شنوایی برای اخطارها نیست، اهالی گوشهای دیگر از این شهر درندشت، در مضیقه هستند. آنطور که محسن پیرهادی عضو شورای شهر تهران میگوید: <محلههایی مانند محله خلیج فارس شمالی در منطقه 18 و همچنین بخشی از محله اسماعیل آباد منطقه 19 علی آباد از نعمت داشتن آب شرب، پیوسته محروم هستند.>
البته به اعتقاد این عضو شورای شهر، سوء مدیریت علت اصلی بحران آب در جنوب تهران است نه بیآبی: «جنوب تهران دو مشکل دارد یکی بیآبی و دیگری سوء مدیریت. بیتوجهی برخی از مسئولان بویژه سازمان آب تهران باعث شده تا یک جرعه آب گوارا از گلوی مردم محلههای جنوب شهر پایین نرود.کم توجهی سازمانهای مسئول در قبال تأمین آب برخی از مناطق و محلههای شهر تهران باعث شده تا شهروندان ساکن در این محلهها که عموماً از اقشار کم درآمد و ضعیف هستند با مشکل روبهرو باشند. نمونه آن نیز محله خلیجفارس شمالی در منطقه 18 تهران است که با مشکل قطع مکرر آب و برق دست به گریبان هستند. در بخش علی آباد محله اسماعیل آباد منطقه 19 نیز حدود 30خانوار و 300 واحد تولیدی وجود دارد که بدون آب شرب هستند. البته خود اهالی چند حلقه چاه برای تأمین آب محله خود ایجاد کردهاند اما همچنان کم آبی در این محله بیداد میکند. از طرفی وضعیت بهداشتی آب چاههای مورد استفاده با توجه به وجود چاههای فاضلاب نگرانکننده است.»
البته با پیگیریهایی که شورایاری محله خلیج فارس شمالی انجام داد در سال 88 وزارت راه و شهرسازی 12 هزار و 500 متر مربع زمین به سازمان آب و فاضلاب تهران در جنوب غرب تهران واگذار کرد. هرچند کاربری این زمین فضای سبز بود اما برای رفع مشکلات این محله به کاربری تأسیسات تغییر داده شد. در سال 89 زمان <مداحی> شهردار وقت، کلنگ این طرح به زمین زده شد. در طراحی اولیه مخزن آبی که قرار بود برای این محله ساخته شود 20هزار متر مکعب در نظر گرفته شد اما به گفته پیرهادی این در حالی است که تاکنون که نزدیک به 5سال میگذرد تنها 10 هزار متر مکعب از این مخزن ساخته شده است و برای باقی آن باید تأمین بودجه شود.
اما چرا از این مخزن بهرهبرداری نشد؟ پیرهادی دلیل بهرهبرداری نشدن از این مخزن آب را نصب نشدن تأسیسات پمپاژ مورد نیاز در این مخزن میداند: «برای نصب تأسیسات دستگاه پمپاژ نیاز به 5/8 میلیارد تومان بودجه است که تاکنون تأمین اعتبار نشده است. البته حالا با یک پیمانکار قراردادی در حدود 2تا 3میلیارد تومان منعقد شده است تا تنها پمپاژ آب را از این مخزن انجام دهد که متأسفانه این قرارداد در شرایطی منعقد شده است که با توجه به مشکل قطعی برق در این محله باز هم مشکل حل نشده و آب قطع خواهد شد. در حال حاضر آب این محله از طریق 8 تا 9 حلقه چاه به صورت مستقیم تأمین میشود، با راه اندازی مخزن آب 5/4 حلقه چاه نیاز شهروندان را برآورده خواهد کرد.»
پیرهادی میگوید: «طبق گزارشی که شرکت آبفای تهران ارائه کرده است؛ نیازآبی شهر تهران درسال 93، یک میلیاردو 35میلیون مترمکعب است. این در حالی است که هر سال مسئولان آبفای تهران باهمکاری آب منطقهای از سدلار آب را به لتیان انتقال دادهاند که البته امسال نیز با این مشکلات روبهرو هستند. از ابتدای سال تا امروز 26میلیون مترمکعب کاهش برداشت آب از سدلتیان وجود داشته است. درحال حاضرحجم آب لتیان به 50 میلیون مترمکعب رسیده است. این در حالی است که تا امروز 375 میلیون مترمکعب آب در استان از ابتدای سال تولید شده است و کمترین برداشت آب ازسد لتیان بوده است. همچنین در حال حاضر سد لار 50 میلیون متر مکعب و سدلتیان 48 میلیون مترمکعب آب دارد.»
تهرانیهای پر مصرف و شبکههای فرسوده
عضو شورای شهر تهران دست و پنجه نرم کردن با شرایط کنونی و مدیریت این بحران را از سیل و زلزله سختتر دانست: «آب مایه حیات است و تحمل کم آبی برای شهر پر جمعیتی مانند تهران واقعاً سخت و طاقتفرساست. ما در حال حاضر3 میلیون و 800 هزار مشترک آب تهرانی داریم که از این تعداد 400 هزار مشترک غیر مسکونی و 3میلیون و 400 هزارمشترک مسکونی هستند. ازمیان مشترکان مسکونی دومیلیون و 700 هزارنفر زیر 20میلیون مترمکعب یا همان حد استاندارد مصرف را دارند.از طرفی 700هزار نفر بیش از حد استاندارد و تا 42 درصد آب تهران را مصرف میکنند. این در حالی است که 30 درصد شبکه آبرسانی پایتخت نیز فرسوده است و مشکل فرسودگی شبکه آبرسانی پایتخت را باید حاکمیتی حل کرد و دولت، مجلس و شهرداری با کمک هم تجهیزات آبرسانی را نوسازی کنند.»
سدهای بیجان لار و لتیان و روزهای سخت اهالی شرق تهران
مسأله کمبود آب تهران تا امروز با کاهش فشار آب تا حدی کنترل شده اما با توجه به مصرف بالای سرانه آب در کشور و بویژه در تهران و احتمال نبود بارش باران در فصل پاییز میتوان به این مسأله اشاره کرد که تهران تا شهریور ماه آب دارد و بعد از آن با بحران بزرگ بیآبی رو به رو میشود چرا که دیگر امکان برداشت آب از دو سد لار و لتیان وجود ندارد و در حال حاضر چشم امید شرق تهران به راه اندازی تصفیه خانه شماره 7 در سد ماملو است که به گفته علیرضا نوذریپور معاون مهندسی و توسعه شرکت آب و فاضلاب استان تهران، سعی میشود تا اوایل پاییز راه اندازی شود: «سدهای لتیان و لار ذخیره آب به حداقل ممکن کاهش یافته اما سدهای امیرکبیر و طالقان وضعیت ذخایر چندان بحرانی نیست.لتیان یک دوم و لار یک بیست و هفتم ظرفیت مخزن آب دارد، بنابراین ساکنان شرق تهران روزهای سختی پیش رو دارند.»
قطع نشدن آب به شرط مدیریت مصرف
یکی از نگرانیهای اصلی مردمی که زندگی شان بدون آب مختل میشود قطع شدن یا جیره بندی آب است اما هنوز هم مسئولان معتقدند اگر مردم یاری کنند و خود را به استانداردهای مصرف برسانند میتوان ازاین وضعیت عبور کرد.
نوذریپور معاون مهندسی و توسعه شرکت آب و فاضلاب استان تهران هم معتقد است که اعمال مدیریت مصرف از سوی مردم میتواندگذر از وضعیت بحرانی را ممکن کند اما در غیر این صورت در پاییز دچار مشکل میشویم: «تهران بویژه شرق آن شرایط خاصی را سپری میکند و مردم باید مدیریت مصرف آب را جدی بگیرند. ما هم در حال حاضر غیر از برنامه بهرهبرداری از تصفیهخانه شماره ۷ به کمک شهرداری تهران بهدنبال حفر چاه نیز هستیم تا بتوانیم تاحدی از این اوضاع عبور کنیم. حتیالمقدور سعی میکنیم که قطعی یا جیره بندی آب نداشته باشیم به شرطی که مردم مصرف خود را مدیریت کنند اما کاهش فشار آب یکی از گزینههای در دست اجرای وزارت نیرو است. مشترکان پر مصرف هم باید به اخطارهای وزارت نیرو عمل کنند و در غیر اینصورت برخوردهای جدیتری خواهیم داشت یعنی در مورد مصرفکنندگان غیرخانگی و مراکز نظامی محدودیت مصرف اعمال میشود به این نحو که حجم مشخصی آب تحویل میدهیم و بیش از میزان تعیین شده اجازه برداشت نخواهند داشت.» کم آبی سایه سنگین خود را بر سر پایتختنشینان انداخته و برفراز سدها جولان میدهد، حالا فقط برای به زانو درآوردن هیولایی که هر لحظه نزدیک و نزدیکتر میشود راهی نمانده جز مدیریت اصولی کسانی که مسئول هستند و یاری و کمک مردمی که چند برابر استانداردهای جهانی مصرف میکنند.